Friday, October 31, 2008

گالیله

گالیله را که یادتان هست؟گفت این زمین است که می چرخد به دور خورشید و دستگاه تفتیش عقاید کلیسا متهمش کرد به کفر بخاطر بیان مطلبی خلاف کتاب مقدس.گالیله در دادگاه پذیرفت که اشتباه کرده و مطابق نص انجیل این خورشید است که به دور زمین می چرخد.معروف است اما که پس از آن به حالی نزار در کوچه و خیابان میرفت،با پایش بر زمین می کوبید و می گفت«با این حال می چرخد»


وقتی شکست عاطفی در زندگی تجربه می کنیم حکایت مان مثل گالیله است.مطئنیم که انتخابمان درست بوده،همه چیز سرجایش است و ما صاحب جهانیم اما ناگهان مثل رگبار باران میان یک روز آفتابی چیزی غافل گیرمان می کند.انگار جهان تیره و تار می شود و ما از همه آنچه که هویت عاطفی مان را با آن تعریف می کردیم ناگهان تهی می شویم...در واقع از زندگی تهی می شویم-مثل گالیله که مجبورش کردند عقیده ای که عمری برایش زحمت کشیده بود را تکذیب کند-در این روزها کاش بخش آخر قصه گالیله هم به یادمان بماند،همانجا که گفت زمین با این وجود می چرخد،زندگی ما با همه تلخی این روزها هنوز ادامه دارد.در سیاه ترین لحظات هم اگر بنگرید کمی نور می بینید اگر و فقط اگر خودمان راه را بر این نور و بر فرایند شفا نبندیم.


دیشب سختم بود بروم مهمانی.دلم نمی خواست،دل دلم شکسته تر از آن بود که تاب خاطره بیاورد اما به خودم گفتم «بالاخره یه بار باید بری غصشو بخوری،کی بهتر از حالا؟»اجازه دادن به غم که بیاید و برود،پرهیز نکردن از رنج مرور خاطرات،عزاداری آگاهانه برای هر آنچه که آزارمان می دهد و باور به اینکه هنوز زندگی هست و تا زندگی هست امید وجود دارد خودش شاید بهترین راه حل پشت سر گذاشتن این روز های بد باشد

13 comments:

  1. ولی وقتی غم میاد باور کردن اینکه هنوز زندگی هست سخته و وقتی که این غم مکرر و همیشگی باشه دیگه باور کردن اینکه هنوز زندگی هست ناممکن میشه.

    ReplyDelete
  2. این پست خیلی قشنگ بود خیلی زیاااااااد

    ReplyDelete
  3. یکی از مهمترین چیزهایی که باعث خوشبخت بودن یه آدم و بدبخت شدن یکی دیگه می شه همینه. که یکی سختی رو درک می کنه. شرایط رو می پذیره و می دونه که باید به زندگی ادامه بده. نفر دوم می شینه همش زار می زنه و ناله می کنه و ادامه زندگی رو هم از دست می ده.

    ReplyDelete
  4. صبر عظیم و شادی مکرر برای هر دو آرزومندم و البته برای همه مون

    ReplyDelete
  5. همین عزا داری آگاهانه کلی به من کمک کرد به توصیه خودت ارباب البته...

    ReplyDelete
  6. آقای دیوانهNovember 1, 2008 at 1:47 AM

    رحمت الله!‌آخرین قطره اینم جام تهی را تو بنوش!


    دیدی تیممون ترکوووووونده؟!توی این حس و حال بدجوری داره این برد ها فاااز میده

    ReplyDelete
  7. عزاداری آگاهانه...!
    من موفق نشدم... نمیشه!

    ReplyDelete
  8. ضمنن دستت درد نکنه،خوندمش.

    ReplyDelete
  9. یعنی قبولت دارم ها برادر!!! پاراگراف اخرو خیلیییی خوب اومدی

    ReplyDelete
  10. غم خودش مياد چه بخوام چه نخوام....ولي انقدر حجم اش زياده كه بعضي وقتها توان تحمل اش و ندارم...

    ReplyDelete
  11. رضا قاری زادهNovember 1, 2008 at 5:25 PM

    اگر غم را چو آتش دود بودی / چهان تاریک بودی جاودانه .......... این غم لعنتی امروز یا فردا در لباسهای مختلف انتظار تک تکمان را می کشد همین مدیریتش مهم است ارباب که کار هر کسی نیست

    ReplyDelete
  12. رضا قاری زادهNovember 1, 2008 at 5:26 PM

    راستی امیر تحلیل کنعانت را خوندم رسماً / رسمن معرکه بود

    ReplyDelete
  13. من این متن خیلی دوست داشتم !

    یکجور خاصی بود ، یکجور لجبازی خاص و دوست داشتنی .

    ReplyDelete