Friday, December 25, 2009

چطور می شود به سواپ فرهنگی نرفت؟

قصه اینجوری شروع شد: ای میلی آمد از آقای صاحبخانه که پنج شنبه میایی سوآپ فرهنگی؟ بعد من دلم می خواست بروم بعد پنجشنبه تا هفت و هشت باید شرکت می ماندم و ...ایمیلن خدمتشان عرض کردیم نمی توانم حالا تو ادرس بده اگر شد می ایم. پنج شنبه صبح پیامکی از ایشان دریافت شد که می پرسید من فردا ساعت ۴ سوآپ می روم که اگر می روم آدرس بدهد. بنده با شادمانی اینکه قرار عقب افتاده گفتم بلی بلی و در میل باکسم ای میلی یافتم که حاوی آدرس بود و ما تا این لحظه در حوالی ظهر پنج شنبه به سر می بریم.


عصر جمعه چسان فسان کرده، تیپ زده، یک نایلن خفن فرهنگی به دست، دم در منزل آقای صاحبخانه سبز شدیم. سبز در مایه های یاحسین میرحسین! بعد زنگ زدیم، کسی جواب نداد، مجددن و نتیجه همان. متعجب موبایل دوست معزز را گرفتیم که بابا جان مگر آدرس فلان نبودید؟ فرمود بله ولی دیروز، قرار دیروز بود ما الان اصلن تهران نیستیم! حالا از من اصرار و از ایشان انکار که قرار شد بعدن برویم مدارکمان را مبادله کنیم تا تکلیف روشن شود که جا ماندن این حقیر از سوآپ مدیون نبوغ خودم است یا نبوغ آقای صاحبخانه یا چی پس؟


حالا اینها فرع ماجراست. دماغ سوخته ای که منم! آمده ام توی ماشین یاد آن سکانس معروف وودی آلن افتادم که دیت داشت و چپ و راست کراوات های مختلف را ازمایش می کرد و بعد که از خانه رفت بیرون سریع برگشت و ما دیدیم یادش رفته شلوار بپوشد. داشتم فکر می کردم با خودم، جهنم که یک روز دیر آمدم باز جای شکرش باقیست شلوارم پایم بود!

11 comments:

  1. دیگه با طناب صابخونه تو چاه نرو :دی

    ReplyDelete
  2. دیگه با طناب صابخونه تو چاه نرو :دی

    ReplyDelete
  3. http://www.4shared.com/file/110934463/28a35662/best.html

    ReplyDelete
  4. اینو گوش کن اقا امیر کامیار

    ReplyDelete
  5. مرسی نسیم...دوسش داشتم

    ReplyDelete
  6. ای جان ای دل اصلا بیا این دفعه که من اومدم یه سواپ راه بندازیم بعد زنگ که زدند بگیم عوضی اومدین پریروز بود

    ReplyDelete
  7. این جمله آخر معرکه بود

    ReplyDelete
  8. آخ که دلم چقدر برا این طنزهای امیرانه تنگ شده بود ها.

    ReplyDelete
  9. حالا که صابخونه صب پنجشنبه با اس ام اسش بهت گفته "فردا" ساعت چهار بیا، پس اون خودش با اس ام اس غلطش تورو به اشتباه انداخته و تقصیر اون بوده که تو جمعه رفتی دم خونه ش و تقصیر تو  توی این ماجرا خیلی خیلی کم بوده . پس  تو مثل وودی آلن حواس پرت نیستی که فراموشکاری بزرگی مثل نپوشیدن شلوار یا بیست و چهار ساعت دیر سر قرار رفتن داشته باشی و به نظرم تیکه آخر  متن  زائده. این تیکه آخر اصلا نتیجه گیری رو به کل عوض می کنه و خواننده فکر می کنه همه تقصیرا گردن خوده خوده تو بوده. همونطور که خواننده هایی مثل نگین و سمیرا و نسیم اینطوری فکر کردن.

    ReplyDelete
  10. بابا منکه نمی گم که مقصر بیا پیدا کن آخه جوون ! دارم می گم وقتی واقعا مقصر اونه تو  نمی تونی تو متن طنزت از خودت یه کاراکتر حواس پرت بسازی. چون حواس پرت نبودی. برای همینم تیکه آخر این طنزت نه نکته ای ایجاد می کنه نه حتی خنده ... مث اینکه خوشت میاد بهت به چشم یه حواس پرت نیگا کنن. عجبا !

    ReplyDelete
  11. من اینطوری فکر نکردم, از طنز جمله آخر خوشم اومد.

    ReplyDelete