قصه قصه ی ماه و پلنگ است. پلنگ عاشق هی خیز بر می دارد و می حهد تا ماه را در آغوش بگیرد و هر بار حاصلش استخوان های شکسته و تن زخمی است. هیچ جای زمان، قرص ماه هماغوش هیچ پلنگی نشده...قصه بعضی رابطه ها هم این شکلی است. نه تقصیر ماه است نه مشکل پلنگ. انگار ناف قصه را از همان ابتدا با نشدن بریده اند.
پلنگ این جور وقت ها، بعد از این که سال ها می گذرد و هنوز فکر ماه وسوسه اش می کند برای پریدن، یاد می گیرد کم کم که ماه را عزیز بدارد بی آنکه بخواهد تصاحبش کند. یاد می گیرد بیهوده است تظاهر اینکه ماه مهم نیست. یا ماه را دوست ندارد، یا از ماه متنفر است. پلنگ، پلنگ اگر باشد حتمن جهیدن هایش را جهیده و زخم هایش را در خلوت خود بار ها لیسیده تا رسیده به انجا که بداند ماه زیبا، رفیق راهش نمی شود و تقصیر هیچکس هم نیست. همپای سرگردانی پلنگ شدن، دلی از جنس کوهستان می طلبد؛ ماه را در میان بازوان گرفتن بال پرواز. نه پلنگ بال دارد نه ماه دل سرگردانی...قصه می شود قصه ی نشدن، نشدنی که به خدا تقصیر هیچکس نیست.
پلنگ عاشق یاد می گیرد ماهش را دوست بدارد، عزیز بداند، حرمت بگذارد اما از خیال خام داشتنش دست بکشد و بگردد به دنبال جفتی از جنس خویش: سرگردان و سرکش...و ماه؟ که می داند؟ شاید ماه آسمانمان خود پلنگی برای ماهی در دورتر ها است و این داستان تا ابد همین طور مدام ادامه داد. پلنگی در پی ماه که آن خود پلنگی است در پی ماه دیگر...قصه شاید همین باشد: قصه ی ماه و پلنگ!
سلام
ReplyDeleteخیلی جالب بود مرسی ..میشه بگین این قصه از کجاست؟
بیچاره از پلنگ
ReplyDeleteبه این نشدنه که میشه لعنت فرستاد که.. همینم که نباشه پلنگه دق مرگ می شه...
ReplyDeleteتازه از اون موقع تا حالا فک می کردم بیمه بیکاری 6 ماه هست ولی امروز مستعفی قبلی سرکار خانم داروگ فرمودن یک ساله و در بعضی نقاطمان عروسی به راه است شب تاسوعایی!
ReplyDeleteحالا كي دوست داره پلنگ باشه ؟
ReplyDeleteكي دوست داره ماه باشه؟
به قول ِ گوگوش ... ماه پيشوني مال ِ قصه است مرد يمن منو صدا كن ...
ReplyDeleteاولویت اول شما باید این باشد که صبر کنید تا اکران "محاکمه در خیابان" تمام شود تا بتوانید تعداد مخاطبین کیمیایی را به دست بیاورید و بعد از طبقه بندی و شناخت آنها درباره اینکه آیا واقعا غیرت و ناموس در ذهن آن مخاطبین ارتجاعی معنا می شود ابراز نظر کنید. شما با طرح این فرضیه که من با نام های گوناگون کامنت می گذارم از اصل بحث فرار می کنید.
ReplyDeleteدلم ميخواد به اين پستت ديپلم افتخار بدم!
ReplyDeleteپلنگ چطوری به این نتیجه می رسه که خیال خامی داره ..؟ اگه اشتباه کنه کی باید اونو به راه اصلیش برگردونه ..؟
ReplyDeleteجالب بود زياد
ReplyDeleteخیلی قشنگ بود
ReplyDeletesalam
ReplyDeletemitonid dar bare shahreton be man komak konid?
man dar morede kafeshan komak mikham
mamnon
پلنگ ولی به همین عشقشه که پلنگه که می دونه نمی شه و باز هم خیز برمی داره. پلنگی که جهیدن یادش بره دیگه پلنگ نیست یه موجودیه مثل بقیه موجودات روی زمین
ReplyDeleteپلنگهایی هم هستن که هیچوقت یاد نمی گیرن یا نمی تونن از خیال داشتن ماهشون دست بردارن. و فکر می کنم اون پلنگهایی هم که جفتی از جنس خودشون پیدا می کنن همیشه به یاد ماه هستن، ته دلشون اون رو می خوان
ReplyDeleteملنگ ! چه خوب گفتی. چون بعضی وقعا ماه با فکر اینکه خیال خامی داره می ره خودشو یه گوشه قایم می کنه و این ماهه که باید همه جا سرک بکشه تا پلنگشو پیدا کنه و جهیدناشو ببینه ...
ReplyDeleteجالب بود...
ReplyDeleteخیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
ReplyDeleteو مـاه را زِ بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری، موازیان به ناچاری
ReplyDeleteکه هر دو باورمان ز آغاز، به یکدگر نرسیدن بود
خواستم تو گودر 4 بار لایک بزنم اما قصه قصه نشدنه
ای کاش همه ی پلنگها این داستانو و درسشو زود بگیرن. یعضی ها که هیچوقت نمی فهمنش بعضیا هم که اصلا پلنگ نیستن و گربه ترسو هستن و اداشو در میارن.
ReplyDeleteفوق العاده نوشتی. خیلی قشنگ
ReplyDeleteپلنگ عاشق یاد می گیرد!!!!!
ReplyDeleteاصلش غلطه.
اگه عاشق باشه یاد نمیگیره.
و اگه یاد گرفت عاشق نبوده.