کیمیایی بلد است قصه بگوید که اگر بلد نبود قیصر و گوزن ها هنوز پس از سال ها باز هم دیدنی نبودند. مشکل نباید در قصه گویی باشد، مشکل به نظرم در قصه است. روزگاری کیمیایی قصه ی ادم هایی را می گفت که برای مخاطبینش شناس بودند. غیرت و ناموس و رفاقت برای آدمهای آن دوران معنای مشخصی داشت. این کد ها دقیقن در ذهن مخاطبین کیمیایی رمزگشایی مشابهی می شد. گذشت و گذشت و زمانه رسید به عصر ما. آن حرف ها دیگر توجیه ندارد. در یک سیستم مدرن غیرت و ناموس ارتجاعی معنا می شوند، رفاقت به راحتی می تواند مخل فردیت باشد بنابر این عمق نمی یابد و یا بر مبنای منافع شکل می گیرد و... پس کد های کیمیایی دیگر در ذهن مخاطب مدرن رمزگشایی نمی شوند. تراژدی هایش، برای مخاطب با فاصله، کمیک از کار در می آیند و قهرمان هایش به جای احترام، نفرت بر می انگیزند. داریوش ارجمند اعتراض را به خاطر بیاورید که شنید «بی خود کشتی، فوقش طلاقش می دادم و خلاص.» این صدای عقل مدرن است که در جهان سنتی کیمیایی معنا ندارد. همانطور که قهرمان های کیمیایی در جهان ما معناشان را از دست می دهند.
کارگردان ما این قصه را فهمید. بن بست پس از سلطان، حاصل درک همین گذر زمانه بود. در این فاصله کیمیایی سعی کرد به روز شود. از جعفر پناهی کمک گرفت برای تدوین کارش یا از اصغر فرهادی برای نگارش فیلم نامه. قصه سر راست ادم های تنهای خراب رفاقت را رها کرد تا قصه ی مثلن پیچیده ی محاکمه در خیابان را بگوید اما باز هم نشد. مشکل قصه هایند و آدم ها، نه سبک روایتشان. این قصه ها و آن آدم ها دیگر برای ما ملموس و جالب نیستند، برای همین باورشان نمی کنیم، برای همین وقتی می گریند، می خندیم!
امروز از سینما که امدم بیرون با خودم فکر کردم چقدر حال و روز کیمیایی مرا به یاد فیلم آخرین سامورایی ادوارد زوئیک می اندازد. یادتان باشد آخرین سامورایی، روایت مردانی بود که زمانی در ژاپن ارج و قربی داشتند اما با ظهور تفنگ وینچستر و مسلسل ماکسیم دیگر شمشیرشان و سنت هایشان خریداری نداشت، پس به ناچار دست به جنگی شبیه خودکشی زدند و یک تراژدی ساختند.حالا اینجا در سینمای ما، کیمیایی خودش تبدیل به یک تراژدی شده است، تراژدی مردی که زمانه اش گذشته است...زمانه ات گذشته آقای کارگردان!
کاش فاجعه...!!!!
ReplyDeleteشاید اون خداحافظ بچه ی آخرشم یه جورایی داره به خودش همینا رو می گه..
ReplyDeleteشماها خودآزاری دارید یا دیگرآزاری؟! می شنوید فیلم خوبی نیست، میرید می بینید، بعد هی به این یارو تیکه میندازین!!! جلوی خودتون رو بگیرید تو رو خدا. این وسوسه رو یه جا باید از خجالتش در اومد. من از مرسدس تا حالا صبر کردم ببینم بالاخره یه فیلمی میسازه که چند نفر آدم حسابی ازش تعریف اساسی بکنن که تا حالا ژیش نیومده.
ReplyDelete"در یک سیستم مدرن غیرت و ناموس ارتجاعی معنا می شوند، رفاقت به راحتی می تواند مخل فردیت باشد بنابر این عمق نمی یابد و یا بر مبنای منافع شکل می گیرد و... پس کد های کیمیایی دیگر در ذهن مخاطب مدرن رمزگشایی نمی شوند."
ReplyDeleteبی رو در بایستی بگویم امیر حسین خان ! خواندن این جمله ها از این رسانه که شمایید دردناک تر از تحمل رنج دیدن فیلمهای کیمیایی است...
این چندوقت از هرکی پرسیدم چه طوره گفتن "فیلمهای کیمیایی رو دوست داری؟ می فهمیش؟ اگه آره برو ببین اگه نه زحمت نکش" منم یه فکری کردم دیدم ندارم. نرفتم! حالا دیگه خیالم راحت شد
ReplyDeleteشما از کجا می دانید که الان سیستم ذهنی مردم ما مدرن شده و در سیستم ذهن آنها غیرت و ناموس ارتجاعی معنا می شود؟ جامعه آماری و حدود مشاهده و دامنه مطالعه شما چه اندازه است ؟ شما چقدر راحت و ابتکاری آمار می دهید. آدم تعجب می کند.
ReplyDeleteمن این را چند جای دیگر هم گفتم ؛ به نظرم محاکمه در خیابان بهترین فیلم بد چند سال اخیر کیمیایی بود. خیلی بهتر از رییس و مرسدس و فریاد و سربازهای جمعه...
ReplyDeleteمنم امشب رفتم آزادی و این فیلم رو دیدم، کاش نمی دیدم
ReplyDeleteمن شنیدم تو برخی از سینما ها بعد از هر یا حسین پولاد کیمیایی مردم می گن : میر حسین.
ReplyDeleteای گفتی.. حرف اخر من جمله اخرت بوده همیشه...
ReplyDeleteدر متن شما حرف از "آدمهای آن دوران " و "عصر ما " و " یک سیستم مدرن " زده شده. جایی در متن تان اثری از "طبقه سینما بروی فیلم کیمیایی ببین "ندیدم. شما بهتر است متن خودتان را یکبار دیگر همین الان با دقت بخوانید. ضمنا مطمئنم که شما هنوز تعریف طبقه را هم دقیق نمی دانید. اول متن تان را یکبار همین الان بخوانید و بعد تشریف ببرید کلمه طبقه را توی گوگل سرچ کنید.
ReplyDeleteسیمین بانوی عصبانی! نوشتم مخاطبین کیمیایی. ننوشتم؟ مخاطبین کیمیایی جز آنهایند که می روند سینما فیلم کیمیایی را می بینند؟
ReplyDeleteسلام...مشکل از کيميايي نيست..او حس داستان گويي اش را از دست نداده فقط داستانهاي اين نسل را بلد نيست
ReplyDeleteچشمتون بی بلا. حالا سوالم از شما اینه که آیا شما تک تک نفوس "طبقه سینما بروی فیلم کیمیایی ببین " را می شناسید و یقین دارید که در ذهن اکثریت آماری آنها "غیرت و ناموس ارتجاعی معنا می شود" ؟ ... واقعا شخصیت تک تک شان را می شناسید؟ روی این "طبقه سینما بروی فیلم کیمیایی ببین " یا به قول خودتان "مخاطبین کیمیایی" مطالعه و کار پژوهشی انجام داده اید و آنها را طبقه بندی کرده اید که این چنین با یقین درباره آنها حرف می زنید؟ اجازه دهید که نمایش فیلم تمام شود. چرا که شما برای کار آماری و سپس مطالعه و طبقه بندی "مخاطبین کیمیایی" دست کم احتیاج به شمار تماشاچیان فیلم کیمیایی ( و یا به قول شما مخاطبین کیمیایی ) دارید. با اخلاقی که از شما شناخته ام و با توجه به حرفهای ابتکاری تان واقعا بعید می دانم که اصلا اهل محاسبه و کار دقیق و دقت و مطالعه باشید ! بنده واقعا غمگین می شوم وقتی می بینم که شما اینچنین بی حساب صحبت می کنید. عصبانی نیستم . بیشتر غمگینم.
ReplyDeleteامیر اقا کامیار از اونجایی که موسیقیم خیلی دوس داری برو اینو دانلود کن ببین چقدر بی نظیره.http://rapidshare.com/files/269666393/best.mp3.html
ReplyDeleteببین چه طوریه؟ یک روز بیستا پست میذاری، یه روز هیچی نمینویسی؟
ReplyDeleteنقد خیلی خیلی خوبی بود با اینکه زیاد موافق نیستم با بخشیش...
ReplyDeleteبه نظر من میشه چیزی رو روایت کرد که با معیارهای امروز ما مطابقت نداره ولی بشه ازش لذت برد. مثل یه فیلم تخیلی که شاید نتونیم در برابر خیلی از سکانساش ذهنمون رو توجیه کنیم، ولی می تونیم ازش لذت ببریم...
ولی مهمتر از همه ی اینا چیزی که قشنگه نقد منصفانه ی شماست که ازش لذت بردم. ایراد از قصه گو نیست از قصه است...
این بار دیگه خیالم راحت شد که 2 بار دیدن این فیلم هم دردی رو دوا نمی کنه. ولی مطمئنم اگه بازم کیمیایی یه فیلم دیگه بسازه می رم
ReplyDelete"زمانه ات گذشته آقای کارگردان"!!!!!
ReplyDeleteمن به اندازهٔ شما دوست دار آقای کیمیایی نیستم ولی نوشتتون کم لطفی در حق ایشون هست... یاد طرفداران تیم فوتبال اندختینم که وقتی تیمشون میبازه، طوری رفتار میکنند انگار که نه انگار یک زمانی این تیم رو قبول داشتن....