آهنگت را گذاشته ام تا پخش شود. دارم آماده می شوم بزنم بیرون. بعد این آهنگ آرامش دارد مثل حس حضور تو...چند روزی هست که دیگر از خودم نمی پرسم من میان قصه ی تو یا تو میان قصه ی من چه می کنی، حالا مطمئنم که برایم قصه ای در کار است. قصه ای که حتی اگر شد غصه، میارزد، میدانم...عجالتن تا بعد؛ با خیالت، برویم دو تایی کمی اغتشاش کنیم...تا بعد!
من همین الآن از آزادی رسیدم خونه
ReplyDeleteبیشتر سر رودکی وایساده بودیم
ارباب یه چیزی تو مایه های فوق العاده بود!
من که انتظار همچین جمعیتی نداشتم
یادگار جنوب کاملا بسته بود
لامصب ها خیلی گاز اشک آور میزدن
بساط سنگ و آجر اندازی هم که گرم بود!
یه خبری از سلامتیت بده رحمت الله.