Sunday, December 27, 2009

تا بعد

آهنگت را گذاشته ام تا پخش شود. دارم آماده می شوم بزنم بیرون. بعد این آهنگ آرامش دارد مثل حس حضور تو...چند روزی هست که دیگر از خودم نمی پرسم من میان قصه ی تو یا تو میان قصه ی من چه می کنی، حالا مطمئنم که برایم قصه ای در کار است. قصه ای که حتی اگر شد غصه، می‌ارزد، می‌دانم...عجالتن تا بعد؛ با خیالت، برویم دو تایی کمی اغتشاش کنیم...تا بعد!

1 comment:

  1. آقای دیوانهDecember 27, 2009 at 5:04 AM

    من همین الآن از آزادی رسیدم خونه
    بیشتر سر رودکی وایساده بودیم
    ارباب یه چیزی تو مایه های فوق العاده بود!
    من که انتظار همچین جمعیتی نداشتم
    یادگار جنوب کاملا بسته بود
    لامصب ها خیلی گاز اشک آور میزدن
    بساط سنگ و آجر اندازی هم که گرم بود!
    یه خبری از سلامتیت بده رحمت الله.

    ReplyDelete