Tuesday, June 9, 2009

رهایی

سکانس دوست داشتنی ای دارد شب یلدا.حامد صدای همسر رفته اش را برای اولین بار از فرانکفورت می شنود.بعد از پایان مکالمه با خودش به ارامی زمزمه می کند«خوشحال بود؟...خوشحال بود...می خواستی خوشحال نباشه خره؟»


با خودم فکر می کنم یک وقت هایی آدم باید بلد باشد بخاطر همین دوست داشتن، رها کند...رهایش کنی و بگذاری خوشحال باشد،آوار نکنی خواستنت را بر سرش،بار نشوی بر دوشش،خار نشوی در راهش و بدانی سهم تو شاید این وقت ها همین زمزمه «خوشحال بود»به سبک حامد شب یلدا باشد...آدم باید بتواند یک وقت هایی آنکه دوست می دارد را رها کند

13 comments:

  1. امير حسين چه تنهاييه تلخي رو تجربه مي كني و درعين حال چه شوق و آرزوي زيبايي داري براي پيدا كردن و رسيدن به اون كه.....
    پست قبلي تو غوغا بود حتي ميون اون همه غوغا خواستي اون زني كه صحبتش رو كردي كنارت باشه! مياد
    ديروز حس من هم وقتي به خاطر شلوغي خيابونها (به دنبال هدفي كه داشتيم) مجبور شدم از بلوار كشاورز تا رسالت رو پياده برم هم همين بود!

    ReplyDelete
  2. اميير
    امييير
    امير حسين

    ReplyDelete
  3. دیروز تو مسیر سبز دست یه نفر یه پلاکارد دیدم. چیز (تاکید می کنم چیز ) جالبی نوشته بود:
    من اگر بنشیم, تو اگر بنشینی
    آنچه در می آید
    پدر هر دوی ماست

    ReplyDelete
  4. کاشکی می شد!!!

    ReplyDelete
  5. هر جا كه خر است ، خر سواري هم هست
    پالان قضا و بار و گاري هم هست
    گرديدن دور سنگ ، پوشيدن آرد
    افسار بلند و جيره خواري هم هست
    تـا خرزدگي نسلمان ، پـا برجاست
    فرهنگ كلاغ و قار قاري هم هست
    سوراخ دعا پر است ، آگه بـاشيد
    در لانه جوجه گاه ، ماري هم هست
    وقت است ، كه بر مناره فرياد زنيم
    هر جا كه خر است ، خر سواري هم هست

    ReplyDelete
  6. من میگم شاید یه کم بیشتر از یه وقتهایی ...

    ReplyDelete
  7. چه احساس نابی...

    ReplyDelete
  8. چه احساس نابی...

    ReplyDelete
  9. ولی این رهایی خیلی سخته مخصوصا وقتی احساس می کنی یه آدم ناب یه حس ناب رو از کف دادی  این که دیگه فقط باید به تجربت و خاطرت از همه اون زیبایی اکتفا کنی خیلی سخته؛ این که درد و حسرتش برای آدم  می مونه این که همش برای خودت آواز استاد شجریان تکرار می کنی که لعل تو داغی نهاد بر دل بریان من   زان که تو دانی که چیست ای دل و ای جان من...

    ReplyDelete
  10. محمد جواد شکریJune 9, 2009 at 5:42 PM

    از حرف تا عمل خیلی فاصله است! خیلی سخت و نشدنیه به نظرم!

    ReplyDelete
  11. امیر حسین خیللللللی واسم این پستات و این تلاشت جالبه.ازت الگو میگیرم گر چه که من به شدددددددددددت از تو ضعیفترم.یعنی کلا ضعیف و پر اشتباهم.اما با خوندن نوشتهات انگیزه میگیرم.فکر کردم وظیفه حسمو بگم.

    ReplyDelete
  12. سخته آدم بخواد که فراموشی بگیره، رها بشه.
    سخته وقتی که بغضش رو میفهمی و سخت تر دلت نخواد بغض کنی به خودت بگی، شاید اونم میفهمه، با اینکه تو رو نمیفهمه.
    خدا بهتون صبر بده.

    ReplyDelete