داشتم متنی را آماده می کردم در مورد آخرین روزهای ایتالیا قبل از سلطه پیراهن سیاهان فاشیست حامی موسولینی...بعد یکهو دلم نخواست.دلم یک کمی عشقولیت خواست،قربان صدقه رفتن،دوست داشتن...آدم است دیگر،یک وقت هایی از همه بلوای جهان بیرون،دلش می خواهد پناه ببرد به مخمل دل
پی نوشت:بعد دنبال چیزی گشتم برای زنده کردن حال و هوایم و این را یافتم
Every day we started fighting
Every night we fell in love
No one else could make me sadder
But no one else could lift me high above
دختر مرداد غزلهای عاشقانه اش را در مجموعه ای با نام "عشق تو را دوست می دارد"
ReplyDeleteبه یک معشوق شرقی آریایی تقدیم کرده است!
اگر اهل دل و شعر و شوری، هرگز این کتاب ناب عاشقانه را از دست نده!
محل فروش در تهران : خیابان انقلاب، روبه روی دانشگاه تهران، کتابسرای نیک
نام مؤلف اثر : شبنم حکیم هاشمی
( اگر در شهر دیگری ساکنی، در صورت خواستن این مجموعه، در وبلاگ
elaheyetaraneha.persianblog.ir کامنت بگذار و نام شهرت را بگو
تا به شما خبر داده شود که از چه طریق می توانی کتاب را تهیه کنی : یا از یکی از
کتابفروشیهای شهر خودت یا از طریق دیگری مثل پست. )
این آهنگ قوق العاده است
ReplyDeleteجالبه، امروز منم مدام این آهنگ میاد تو ذهنم .
ReplyDeleteجدا که بعضی وقتا موسیقی نجات دهنده میشه.