«امروز فهمیدم در زندگی ام یک خط قرمز دارم.اگر کسی بخواهد به تو توهین کند خرخره اش را می جوم و این هیچ کجایش شوخی نیست.
خشونتش را کنار بزنی،این عاشقانه ترین نوشته ی این دل است برای تو مرد»
از صبح چند بار این نوشته سرمه را خواندم...چند بار بیشتر از چند بار.واکنشم اول حسرت بود که چرا کسی نیست که من عاشقانه بخواهمش،عاشقانه بخواهدم و بخاطر من جلوی جهان بایستد.بعد آن صدای قدیمی توی گوشم پیچید که چقدر باید آدم خوش شانس باشد که چنین عشقی را ابراز کند و یا مخاطب چنین جمله هایی باشد اما نماندم در تله خوش شانسی.ماجرا هیچ ربطی به شانس ندارد بلکه به لیاقت مربوط است.آدم باید خیلی جنم، خیلی لیاقت داشته باشد که در پیچ و تاب رابطه ای این طور عشق بدهد و بگیرد، که اگر من هنوز تجربه اش نکردم یعنی آمادگی و لیاقتش را ندارم.به جای عزا و غصه، می روم لایق می شوم.جهان همان چیزی را به ما می دهد که ما مستحقش هستیم...من روزی در همین نزدیکی استحقاق تجربه چنین عشقی را میابم
و تا آن روز دل می دهم به عشق میان سرمه بانو و مردش-که می شناسمش که دلتنگ خودش و دوستیشم-تا یادم نرود به کم،به متوسط بودن،به باری به هر جهتی در حوزه دل، تن ندهم.به هیچ قیمتی،هرگز!
خب این تجربه ممکنه منحصر باشه یک چیزی که فقط برای تو هست نه اینکه طرفت رو مالک بشی نه این ها مال تو می شن مثل درد مثل ...شاید خوشم اومد که تو اشاره ای به خودویرانگری عشقی نکردی متاسفانه الگوهای عشقی ایران و مشرق زمین تیپهای خودویرانگری از عشق معرفی می کنن با این تم که مثلا خواهندگی اصیل وصال نداره ما ادبیاتمون مملو از هجران و درد هست اونقدر که شاید داستان و حقیقت خواستن و رسیدن ما رو یاد سیندرلای داستان بندازه که بالاخره رسید...البته کلی بحث می شه کرد...خب این هم دیدگاه منه...
ReplyDeleteحتی توی عاشقانه ترین هایش هم باید اون جدیت اش باشه!!!
ReplyDeleteجدا از خشونتش من عاشق این چترهای حمایتی ام
ReplyDeleteبه نظر منم... یعنی معقولتر و قشنگترش اینه که اینجوری باشه. با این اوصاف جهان درونی من خیلی اوضاش خرابه
ReplyDeleteهر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
ReplyDeleteورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست...
حس منم حسرت بود...
ReplyDeleteداری سخت گیرانه نگاه می کنی امیرحسین. شرایطی که تحمیل می شود به زندگی مان ناقض دوست داشتن هایمان نیست.
ReplyDeleteمنکر آمادگی مان هم.
ReplyDeleteدوم که منم چن بار خوندم و لذت بردم
ReplyDeleteخوبه که رضا قاری زاده هستااااا... ادم دلش برای خودش و این کامنتاش تنگ میشد :)
ReplyDeleteواقعا به لیاقت مربوط میشه؟
ReplyDelete"خيلي جنم و خيلي لياقت" خيلي خوب بود ...
ReplyDeleteنمیدونم در زندگی آدم چند بار شانس و لیاقت تجربه چنین حسی را پیدا مکنه . شاید یکبار شاید بینهایت .... بهرحال زیباترین لحظه ها همین هاست . ای کاش قدر بدونیم . ای کاش شانس بیاریم . (خیلی غبطه خوردم بهش ...
ReplyDeleteمن باور دارم که محکمترین و عاشقانه ترین چتر حمایت دنیا توی دستهای زن هاست........زیبا عاشق آرام گاهی وحشی مثل باران و درعین حال خورشید سوزان...
ReplyDeleteکاش زن هامون بدونن که دارن نقش هاشون رو نقش های واقعیشون رو به چیزهای بی ارزشی می فروشن..
و مردها .... امنیت می دن باید امنیت بدن به این زنها....و چقدر تلخه دنیای بی امنیت و حمایت...
میاد امیر میاد......ایمان داشته باش.
"مرد معنا رو در زن زندگیش جستجو می کنه" زنها برای گستردن اون چتر حمایتی سعی می کنن بفهمن مرد چی رو جستجو می کنه. حداقل برای من اینطوره. اما تا حالا با مردی برخورد نکردم که بخواد بفهمه زن -من- چه چیزی رو جستجو میکنه... میان و صرفا اون چیزی رو که خودشون جستجو می کنن می شه محور رابطه. آرامش حاکم به یک رابطه باید دو طرفه و عادلانه باشه نه؟
ReplyDeleteمن برای بخشیدن اوج مهربانی یک زن به یک مرد می تونم با شجاعت وارد میدان بشم... اما نه هیچوقت یک طرفه...