Monday, August 10, 2009

بیش میازار مرا

کلمه همیشه رسن نمی شود در چاه آدم برای خلاصی، بعضی وقت ها کلمات خودشان چاهند، آوارند، زخمند

7 comments:

  1. "کلمات بی‌نوا زاده‌ی اشک و مرارت..."

    ReplyDelete
  2. اینجور وقتا سکوت شاید چاره باشه ... سکوت وشنیدن ... شنیدن چیزهایی که توی هیایوی کلمات نمی شنویم ...

    میدونی امیر ... تا جایی که دستم اومده تو ازون آدمایی هستی که راجع به چند و چون همه چیز و همه کس زیاد فکر می کنند ... و این سطح استهلاک آدم رو خیلی بالا میبره ... هرچند من با اینطور زندگی کردن موافقترم اما اغلب این خصیصه خیلی هزینه برداره ولی بهرحال هرچیزی هزینه ای داره- چه بهتر در قبال این هزینه چیزی در خور کسب بشه .... با اینحال فکر میکنم گاهی باید به خودت استراحت بدی تا بتونی ادامه بدی ... گاهی باید آگاهانه بزنی روی رگ بی خیالی ... البته تا جایی که عادت نشه ... فقط برای اینکه بتونی یه کمی به خودت نظم بدی و  تجدید انرژی کنی ...

    ReplyDelete
  3. با لاله موافقم
    امیر این حوضچه هایی (اب نماها) که چند طبقه است رو دیدی که از بالاش هم آب میریزه پایین. اول حوض طبقه اول پر میشه  بعد باقیمونده هاش می ریزه طبقه دوم و بهد به ترتیب سوم و تا آخر...
    اولین حوضچه خود تویی اول خودت رو پر کن و اگه چیزی باقی موند به ترتیب الویت زندگیت به بقیه بده! تا حودت رو در نظر نگیری هرچی هم به دیگران بدی فایده نداره
    این چند روزه کاملا خستگیت رو می بینم معلومه -داری زور می زنی-  یه کم بی ذهن و بی عمل باش نمی تونی بری یه سفر؟

    ReplyDelete
  4. پس کی خواهی آمد؟
    من خسته ام
    خرابم
    خرد و خرابم کرده اند
    دیگر این کلمات ساکت صبور هم فهمیده اند!!!!!!
    سید علی صالحی

    ReplyDelete
  5. سلام
    مطالبي كه تو روزنامه مي نويسيد(از ميان گذشته،به سوي آينده)خيلي جالبه!از خوندنشون واقعا لذت بردم...
    ميشه يه منبع هم در همين رابطه معرفي كنيد تا خودم مطالعه كنم؟
    ممنون ميشم.

    ReplyDelete
  6. برای پست قبلیت فلذا به به

    ReplyDelete
  7. aدیدا موافق اون سه بخش جدیدیم!!

    ReplyDelete