Thursday, August 27, 2009

گربه روی شیروانی داغ

«من جرات مردن دارم پسر، ولی می خوام بدونم تو جرات زندگی کردن رو داری؟»

5 comments:

  1. اگه بگم آره که دروغه

    ReplyDelete
  2. فکر می کنم این روز های زتدگی من با این همه دلزدگی از اخلاقیات و انسانیت و خوبی حکایت همان آیا جرات زندگی کردن باشد بعضی ها چه خوشند حسودی ام می شود اما من هزاران قطره نریخته اشک هزاران کلمه ننوشته از درد ها دارم اون موقع که تلویزیون رو روشن می کنی و حجاریان متنی با اون جمله های نوشتهشده رو باید امضا کنه و کسی براش بخونه و اعتراف کنه !

    ReplyDelete
  3. یا علی بن ...August 27, 2009 at 9:56 PM

    تا قبل از 22 خرداد
    لفظ   " نامردی " برام مفهومی لطیف تر بود
    ... الان تازه داره دوزاریم میافته که :  خیلی خیلی فراتر از اونی که فکر میکردم میشه آدمهایی وجود داشته باشند در لباس فرشته در کلام پیغمبر گونه اما در عمل .... فقط عمق قصاوت رو خدا میدونه ! موضوع برام از فاجعه فرا تر رفته

    ReplyDelete
  4. خیلی قشنگ بود متاثرم کرد

    ReplyDelete