Sunday, August 30, 2009

یک عاشقانه نا آرام

یک غروب جمعه زمستانی در اواخر دی ماه شروعش کردم. چند بار این میانه چکش خورد، اصلاح شد، برگشت به اصلش و ناتمام ماند. دست و دلم به نوشتنش نرفت. می دانی ورای تمام این حرف های رایج تنبلی و اینها شاید ماجرای دیگری هم در کار بود. قصه انقدر قصه خودم است که باید تکلیف یک چیزهایی معلوم می شد تا بتوانم بنویسمش. الان هنوز تکلیف خیلی چیزها معلوم نیست و فقط می دانم چیزی تمام شده، صفحه ای ورق خورده و خیلی از آن صحنه ها و سکانس ها دیگر موضوعیت ندارند. حالا میان هزاران نمی دانم نیستم یا اگر هم باشم دیگر اهمیت ندارند، بازی از اول، فیلم نامه من هم از اول!


تهیه کننده ای که فیلم نامه اولم را خرید چند وقت پیش از من پرسید کار جدید چه داری؟ توضیح دادم برایش که دارم یک عاشقانه آرام می نویسم در مورد زنی که هست. گفت سینما یا تلویزیون؟ می دانستم بگویم سینما تهیه کننده ندارم، پیش پرداخت هم ایضن اما گفتم سینما. عجولم شاید برای دیدن آدم هایم روی پرده عریض...حالا این روزها با این تلویزیون ستیزی فکر می کنم چه کار عاقلانه ای کردم زیر بار تله فیلم شدن قصه ام نرفتم. حالا این روزها اصلن برایم مهم نیست که شخصیت های قصه ام را حتی روی پرده عریض ببینم، الان فقط می خواهم بنویسم. دیوانه وار و توفنده بنویسم و تمامش کنم. بعدن می شود راجع به تهیه کننده و مجوز و هزار بالا و پایین ریز و درشت فکر کرد. وقتی که انقدر زندگی روی لبه تیغ نباشد که شب ها دست به گریبان سیاهچاله ها نباشم که...الان تنها چیزی که برایم مهم است پناه بردن به نوشتن است.می خواهم یک عاشقانه نا آرام بنویسم در وصف زنی که باید باشد!

8 comments:

  1. ...پناه بردن به نوشتن است...
    نوشتن پشت و پناهت
    منتظریم.

    ReplyDelete
  2. خان دادش خان داداش حمایت حمایت.
    بی صبرانه منتطر روزی هستم که روی پرده ی سر در سینما اسمت را نشان دهم و با افتخار بگم نویسنده اش خان داداش خودمه ها.

    ReplyDelete
  3. hala chera "na aram"?

    ReplyDelete
  4. اولن خوش به حال آزاده بانو !
    دومن چه اين "ناآرام" به دل مي شينه.. اخه مگه عاشقانه آرام هم مي شه؟ من كه هيچوقت با اين تلفيق كنار نيومدم

    ReplyDelete
  5. امشب نذاشتن مراسم افطاری با حضور خاتمی و موسوی و کروبی برگزار بشه! تمام راه های منتهی به مسجد رو بسته بودن!
    یه سئوال: ممکنه بخوان موسوی رو محاکمه کنن؟ هی زمزمه می کنن این حرف رو! ممکنه؟

    ReplyDelete
  6. اون پست هاي"زني بايد باشد" چه حس قشنگي داشت. حالا اگه قرار باشه "يك عاشقانه ناآرام بنويسيد در وصف زني كه بايد باشد" چي ميشه....

    ReplyDelete
  7. درباره مردي كه بايد باشد پس چه كسي مي نويسد...

    ReplyDelete
  8. دلم میخواهد این عاشقانه ناآرام را بخوانم...
    دلم ....

    ReplyDelete