...در متن جامعه پدرسالار زنان به معنای واقعی کلمه مالک بدن خود نیستند. در واقع مالک اصلی بدن زنان پدران یا شوهران آنها هستند. پیش از ازدواج بدن زن به پدر او تعلق دارد، و پس از ازدواج مالکیت آن به شوهر آن زن انتقال می یابد. به همین دلیل است که در جوامع پدرسالار، تجاوز به یک زن تجاوز به ناموس پدر و همسر او بشمار می آید. تجاوز به زن، احساس غرور و عزّت نفس مردی را که "صاحب" بدن آن زن است (یعنی پدر یا شوهر) عمیقاً جریحه دار می کند تا جایی که گاه داغ آن "ننگ" را جز با محو زن قربانی نمی توانند تاب آورد. بنابراین، در این شرایط، زن قربانی نه فقط رنج جانکاه تجاوز جن-سی را بر دوش می کشد، بلکه علاوه بر آن، خود را مایه سرافکندگی و خواری خانواده خود می یابد، و چه بسا سرانجام "مردانگی" جریحه دار شده مردان قوم او را قربانی خشونتهای شنیع تری بکند. در اینجا، تجاوز جن-سی به هتک آبرو و حرمت زن قربانی منحصر نمی ماند و خانواده او را نیز دربرمی گیرد...بخشی از مقاله دکتر نراقی
با خودم فکر می کنم رد پای پدر سالاری را حتی در ناسزاهای ما می توان یافت. وقتی می خواهیم مردی را دیگر با خاک یکسان کنیم مادر، همسر و کلن بستگان مونث او هدف بد زبانی و فحاشی قرار می گیرند. در واقع حالا می فهمم هدف در این قبیل بد زبانی ها نه آن خویشاوندان مونث که مردی است که قدرت حفظ بدن زنان وابسته به خود را در این ساختار پیچیده پدر سالار ندارد...حدیثی بود در بینش دینی دوران دبیرستان که می گفت تشخیص شرک خفی از یافتن رد پای موچه ای روی صخره دشوار تر است. متقاعد شده ام پدر سالاری وقت هایی واقعن مانند همان رد پای مورچه روی صخره می ماند از بس که ما آلوده به عادت های پدرسالار شده ایم
حقيقت كثيفيه ولي هست
ReplyDeleteمتنفرم ازش. ميدوني؟