منم فك كنم يه چيزي تو مايه ي اين كه عرفان گفت اما يه كم فجيع تر . مثلن شنيده اي مي گن اگه يه دستگاه با ولتاژ مصرفي كم رو يكهو بزني به برق سه فاز چي مي شه؟ من اين پستهاي اينطوريت رو كه مي خونم همون حس بهم دست مي دم اما شانس ميارم و زودي فيوز مي پره و پرپر نمي شم!
برای پست قبلی : از نظر من تعارضی بین دو جمله ذکر شده وجود ندارد. عشقو لذت و امنیت میتواند توامان باشد .خیلیها این را هرگز نمیفهمند و همیشه در دوردستها به دنبال داستانی تازه میگردند اگر چه آن داستان شیرین در کنارشان باشد .خیلی کم کسانی هستند که آن را میفهمند اما هرگز برایشان پیدا نمیشود .خیلی زیادترها به لزوم چنین چیزی فکر نمیکنند که دنبالش بگردندو انگشت شمارند جماعت خوشبختی که میفهمند و مییابند این تومان خوشبختی را.از لینک به نوشته سارا هم ممنون خواندنش لذت بخش بود.
فیلم شب های روشن یادت هست؟ آنجا این شعر را می خواند....
ReplyDeleteمنم فك كنم يه چيزي تو مايه ي اين كه عرفان گفت اما يه كم فجيع تر . مثلن شنيده اي مي گن اگه يه دستگاه با ولتاژ مصرفي كم رو يكهو بزني به برق سه فاز چي مي شه؟ من اين پستهاي اينطوريت رو كه مي خونم همون حس بهم دست مي دم اما شانس ميارم و زودي فيوز مي پره و پرپر نمي شم!
ReplyDeleteبرای پست قبلی : از نظر من تعارضی بین دو جمله ذکر شده وجود ندارد. عشقو لذت و امنیت میتواند توامان باشد .خیلیها این را هرگز نمیفهمند و همیشه در دوردستها به دنبال داستانی تازه میگردند اگر چه آن داستان شیرین در کنارشان باشد .خیلی کم کسانی هستند که آن را میفهمند اما هرگز برایشان پیدا نمیشود .خیلی زیادترها به لزوم چنین چیزی فکر نمیکنند که دنبالش بگردندو انگشت شمارند جماعت خوشبختی که میفهمند و مییابند این تومان خوشبختی را.از لینک به نوشته سارا هم ممنون خواندنش لذت بخش بود.
ReplyDeleteمنم یاد شبهای روشن افتادم..با اون صدای سرد و گزنده مهدی احمدی...
ReplyDelete