ببین خلاصه اش کنم:وقت هایی هست که آدم در زندگی دلش برای خود دلتنگش، تنگ می شود.برای تاب و تب داشتن،برای منتظر کسی بودن،برای خیلی چیز های تلخ و شیرین،دلش تنگ می شود...بعد میان این دلتنگی کلمات را می بینی که با تو قهر کرده اند،که رامت نیستند؛با ملامت، ملال روحت را به رخت می کشند،هزاری بیا از منطق برایشان بگو یا از احترام به سرنوشت یا هر چه...واژه های دل نازک،دلشان می خواهد افسارشان را باز و برایشان زمزمه کنی:بچه های احساس!جای بازی اینجاست...نمی کنی؛نمی آیند...بعد هی دلتنگ تر می شوی:دلتنگ کلمات،دلتنگ طاق نصرتی که با واژه می ساختی تا قلبت از زیرش عبور کند...دلتنگ دلتنگی هایش می شود آدمی گاهی!
دلتنگی هایم را دوست دارم
ReplyDeleteوقتی که تو نمیایی
آنها هستند....در آغوش می گیرندم و من می بوسمشان.
ها... وقتي هم تنگ مي شه خدا به داد برسه تا گشاد بشه...
ReplyDeleteنه واقعا چیکار کنم برات ؟!
ReplyDeleteاز طرفی دلت تنگ میشه ،
از طرفی از دست خودت نمیدونی به کی فرار کنی ،
از طرفی یهو شعر میگی،
از طرفی سرگیجه داری وحالت تهوع ،
از طرفی هم دلت میخواد بابا بشی خوب عزیزم یکی را پیدا کن حرفت را درستو حسابی بهش بگو .میخوای کمکت کنم ؟
این اواخر هم که گاهی نیست همیشگی شده...
ReplyDeleteدل خوش سیری چند......................؟
ReplyDeleteهوممممم
ReplyDeleteچه واژه ملموسی...
انگار پای ثانیه ها لنگ می شود
وقتی دلی برای دلی تنگ می شود
اوه اوه...من هم گه گداری همینطوری که میگی پی واژه و کلمه و احساس می گردم که یک جایی،یک طوری افسار خودمو ببندم به لحظه ای،بلکه ثابت بشم...خیلی گیج حرف زدم؟
ReplyDelete...؟
ReplyDeleteو من دقیقا این حس دلتنگی برای خود برای دلتنگیهای خود را احساس میکنم. کاملا میفهمم چی میگی جناب امیر حسین، یه خورده درد ماجرا زیاده...
ReplyDeleteبه نظرت آیه نازل شده که آدم وقتی یکی یه پست جدید می زاره الا و بلللللللللللا بیاد نظر بنویسه و کامنت بزاره/؟ آقا بعضی نوشته ها یه جورین که می زنند تو دهن آدم هر چی بخوای دربارش بگیّّ! (خودم رو میگما) که با اینکه می دونم باید راهمو بکشم و برم بعد خوندن این پست. باز کامنتدونی رو باز می کنم و می نویسم! ای بابااااااااا !
ReplyDeleteخلاصه بعد گشودن کامنت دان گفتیم هم دل خودمون رو به دست بیاریم که هوس کرده کامنت بزاره و خانم دل رو شاد کنیم و هم تو اون کامنت یقه ی خودمون رو بچسبیم تا به ندای عقلمون هم بی توجهی نکرده باشیم و دلخور نشده باشه آقای عقل !
ReplyDeleteهیییییییی ! چه باحال ! خانم دل ! آقای عقل! تاحالا نشنیده بودم. حتی از خودم ! خوشم اومد ولی خیلییییییییی ! صدقه سر کامنتدان ِ شما! كرامت داره انگار !
ReplyDeleteای کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می داشت تا به جانش می خواندی تا به مهر آوازش می دادی مانند مرگ که نام کوچک زندگی ست.....
ReplyDeleteکی از خودت بهتر می دونه که صبوری بایدش داداشی ی ی
ReplyDelete