Wednesday, July 22, 2009

دلتنگی

ببین خلاصه اش کنم:وقت هایی هست که آدم در زندگی دلش برای خود دلتنگش، تنگ می شود.برای تاب و تب داشتن،برای منتظر کسی بودن،برای خیلی چیز های تلخ و شیرین،دلش تنگ می شود...بعد میان این دلتنگی کلمات را می بینی که با تو قهر کرده اند،که رامت نیستند؛با ملامت، ملال روحت را به رخت می کشند،هزاری بیا از منطق برایشان بگو یا از احترام به سرنوشت یا هر چه...واژه های دل نازک،دلشان می خواهد افسارشان را باز و برایشان زمزمه کنی:بچه های احساس!جای بازی اینجاست...نمی کنی؛نمی آیند...بعد هی دلتنگ تر می شوی:دلتنگ کلمات،دلتنگ طاق نصرتی که با واژه می ساختی تا قلبت از زیرش عبور کند...دلتنگ دلتنگی هایش می شود آدمی گاهی!

14 comments:

  1. دلتنگی هایم را دوست دارم
    وقتی که تو نمیایی
    آنها  هستند....در آغوش می گیرندم و من می بوسمشان.

    ReplyDelete
  2. ها... وقتي هم تنگ مي شه خدا به داد برسه تا گشاد بشه...

    ReplyDelete
  3. نه واقعا چیکار کنم برات ؟!
    از طرفی دلت تنگ میشه ،
    از طرفی از دست خودت نمیدونی به کی فرار کنی ،
    از طرفی یهو شعر میگی،
    از طرفی سرگیجه داری وحالت تهوع ،
    از طرفی هم دلت میخواد بابا بشی خوب عزیزم یکی را پیدا کن حرفت را درستو حسابی بهش بگو .میخوای کمکت کنم ؟

    ReplyDelete
  4. این اواخر هم که گاهی نیست همیشگی شده...

    ReplyDelete
  5. دل خوش سیری چند......................؟

    ReplyDelete
  6. هوممممم
    چه واژه ملموسی...
    انگار پای ثانیه ها لنگ می شود
    وقتی دلی برای دلی تنگ می شود

    ReplyDelete
  7. اوه اوه...من هم گه گداری همینطوری که میگی پی واژه و کلمه و احساس می گردم که یک جایی،یک طوری افسار خودمو ببندم به لحظه ای،بلکه ثابت بشم...خیلی گیج حرف زدم؟

    ReplyDelete
  8. و من دقیقا این حس دلتنگی برای خود برای دلتنگی‌های خود را احساس می‌کنم. کاملا می‌فهمم چی می‌گی جناب امیر حسین، یه خورده درد ماجرا زیاده...

    ReplyDelete
  9. به نظرت آیه نازل شده که آدم وقتی یکی یه پست جدید می زاره الا و بلللللللللللا بیاد نظر بنویسه و کامنت بزاره/؟ آقا بعضی نوشته ها یه جورین که می زنند تو دهن آدم هر چی بخوای دربارش بگیّّ! (خودم رو میگما) که با اینکه می دونم باید راهمو بکشم و برم بعد خوندن این پست. باز کامنتدونی رو باز می کنم و می نویسم! ای بابااااااااا !

    ReplyDelete
  10. خلاصه بعد گشودن کامنت دان گفتیم هم دل خودمون رو به دست بیاریم که هوس کرده کامنت بزاره و خانم دل رو شاد کنیم و هم تو اون کامنت یقه ی خودمون رو بچسبیم تا به ندای عقلمون هم بی توجهی نکرده باشیم و دلخور نشده باشه آقای عقل !

    ReplyDelete
  11. هیییییییی ! چه باحال ! خانم دل ! آقای عقل! تاحالا نشنیده بودم. حتی از خودم !  خوشم اومد ولی خیلییییییییی ! صدقه سر کامنتدان ِ شما! كرامت داره انگار !

    ReplyDelete
  12. ای کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می داشت تا به جانش می خواندی تا به مهر آوازش می دادی مانند مرگ که نام کوچک زندگی ست.....

    ReplyDelete
  13. کی از خودت بهتر می دونه که صبوری بایدش داداشی ی ی

    ReplyDelete