فرق ماجرا منم...با هر بار ویران شدن،قبلن غصه دار می شدم که چرا من؟حالا این موج سنگین گذر دشوار که آوار شد بر سرم،بی هیچ چون و چرایی تن به رنج داده ام.رنج من همیشه،گنج من شده،اما این بار اولین دفعه ای است که واقعن دارم مانند یک هدیه می پذیرم و در آغوشش می گیرم...به امید رستاخیز،با پای خودم به جلجتا می روم؛فرق ماجرا در همین است:با پای خودم!
همین برای ارامش کافیست...
ReplyDeleteبه امید روز رستاخیز
ReplyDeleteهمین با پای خود به سمتی رفتن برای امیدوار بودن کافیه!
ReplyDeleteبا خواندن این پست یاد مرحوم حسین پناهی افتادم باز !
ReplyDeleteآشنا مینویسی دوست من
چرا من؟
ReplyDeleteلطفن مسئله اعتکاف=اعتصاب رو جدی بگيريد از کسبه محل بخواهيد به منظور اعتکاف روزای سه شنبه و چهار شنبه (دوشنبه که خودش تعطيله) به منظور اعتکاف تعطيل کنن البته می تونن به شيشه مغازه بزنن بدليل اعتکاف تعطيل است البته بقاليها و نانواييها بايد باز باشن که مردم به مشکل نخورن حالا اين کار چند مزيت داره اولن تصوير مغازه های بسته در دنيا خيلی بازتاب خواهد داشت و ديگر اينکه حکومت متوجه قدرت جنبش می شه.در ضمن مغازه دارها نگران برخورد خشن حکومت هم نباید باشن چون وقتی روی شیشه مغازه بزنن که بدلیل اعتکاف تعطیل است دیگه نمی تونن حمله کنن و شیشه مغازه رو بشکنن چون اینا ماسک دین زدن و اگه این کارو انجام بدن باعث ریزش طرفداران خودشون و حتی بسیجیها می شه
ReplyDeleteيه نکته ديگه اينکه اين اعتکاف لزومن برای رسيدن به يه اعتصاب سراسری نيست چون برای اين کار بايد صندوقهای اعتصاب تشکيل بشه تا کسانيکه بيکار می شن بتونن در مدت اعتصاب خرجشونو در بيارن وگرنه حکومت با بريدن نون مردم اونارو برمی گردونه و ديگه اينکه اعتصاب سراسری به يه هماهنگی بزرگ و زمان احتياج داره اما اين سه روز يه مانور آزمايشی خواهد بود.
بازم تکرار می کنم روی اين سه روز تا وقت هس
با دوستانتون قرار بذاريد هرکدوم به مغازه های يه قسمت شهر بريد شريعتی-وليعصر وسمت بازار و لاله زار و جمهوری و فردوسی و انقلاب و سمت غرب تهران و شرق و جنوب و باساژها خلاصه هرکس که به هر جا نزدیکه روز يکشنبه رو بذاريد برای اينکار که با مغازه دارها صحبت کنيد که برای اعتکاف مغازه هاشونو ببندن و توجيهشون کنيد که چرا آسيبی بهشون نمی رسه و می تونن بزنن به شيشه که بدليل اعتکاف تعطيل است. يکشنبه رو بذاريد برای اينکار. نترسيد ما همه با هم هستيم
ReplyDeleteاین همون بزرگی روحه.....حالا مسیر رو شناختی....حالا معنی زندگی رو می دونی دعا کن من هم بتونم....من هم بدونم
ReplyDeleteخوبه ...
ReplyDeleteپس رنجهای قدیمی به حد کافی قوی بوده که کار خودشو بکنه و روحت رو اینقدر بزرگ کنه که یه قدم به سرانجام کار نزدیکتر بشی ...
امیدوارم همه این قصه ها در نهایت تو رو به اونچه باید برسی برسونند: شاید به رضایت ... برای فهمیدن اونچه باید بفهمی
فرق ماجرا نوع بودنته امیر حسین داداشی.,
ReplyDeleteخوش به حالت واقعا خوش به حالت!
ReplyDeleteکاش من هم می تونستم, هنوز نتونستم باهاش کنار بیام ولی خیلی سعی می کنم!