پیش نوشت:چه چیزی باعث شد در این مورد بنویسم؟شاید حرفهای دیروز عصرم با تاواریش شاید هم این پست سرمه و لینکش به این نوشته کیوان .چه چیزی قرار است بگویم؟اینکه سفر به جهان زنانه بدون آمادگی میتواند تا چه حد مخرب باشد برای یک مرد.چه طور میخواهم بگویم این را به جان عزیزتان نمیدانم.برویم ببینیم چه از آب در می آید
در بخشی از اودیسه هومر که شرح بازگشت اولیس از تروا به زادگاهش ایتاکاست.اولیس و یارانش به جزیره ای میرسند که متعلق به سیرن هاست.سیرن ها موجوداتی نیمه زن نیمه پرنده اند که صدای بینهایت زیبایی دارند وبا آوازی مقاومت ناپذیر دریانوردان را به نزد خود میخوانند چنانکه هیچکس تاب مقاومت در برابر این دعوت ندارد و هر کس هم به دیدار سیرن ها برود تکه تکه شده و توسط آنها خورده میشود.هر مردی که بدون آگاهی سفر کند به جهان زنانه عاقبتی بهتر از ملوان هایی که به چنگ سیرن ها میافتند نخواهد داشت.جهان زنانه جهان غریبیست:جهانی تاریک، بی شکل،اغوا گر و مرموز.ورود بی محابا به این جهان وسوسه ای قدرتمند است.یادتان باشد وسوسه برای کسی در کار است که اصولا راهی سفر زندگی شده باشد.سیرن ها دریانوردان را به نزد خود میخواندند نه یکجا نشینانی را که اصولن جسارت به دریا زدن را نداشتند و ندارند.ممکن است بپرسید راه حل این ماجرا چیست؟چطور میشود یک مرد به جهان زنانه سفر کند و سالم برگردد یا اصلن بدون سفر به جهان زنانه به تعامل با زنان بپردازد:عاشقشان شود،همسرشان گردد؟ و...پاسخ سوال دوم ساده است و سر راست:رجوع کنید به سنت.سنت های هر ملتی بهترین راهنمای همزیستی بی دردسر برای مردان هستند در مواجهه با زنان و جهان زنانه.سنت هایی که عمومن مردسالارند و نوع خاصی از برخورد متقابل میان زن و مرد را توصیه میکنند.یادتان باشد در زمان پدر بزرگ و مادر بزرگ های ما زندگی تعریف داشت و انگار از دور که نگاه میکنیم روابط زن و مرد امن تر از چیزی بود که حالا هست.انگار اصلن ضرورتی برای سفر به جهان زنانه یافت نمیشد اما چرا امروز همان شرایط کار نمیکند؟چرا سنت دیگر پاسخگوی کامل رابطه مرد و زن نیست؟چرا سفر به جهان زنانه یک باید الزامی برای رابطه با زنان است؟
جوابش را باید در نیمه زنانه ماجرا جست.از زمان کشف حجاب به عصر پهلوی اول،تقسیم کار سنتی میان زن و مرد بهم خورد یعنی با حضور زنان در عرصه اجتماع:تحصیل کردنشان،کار کردنشان،شکلی از رابطه که در آن مرد شکارچی به دلیل در اختیار داشتن ابزار آگاهی و پول بر صدر مینشست و زن ضعیفه عهده دار مطبخ و فرزندان بود و مطیع مرد دیگر جواب نمیداد.زن به دانش و قدرت مالی تجهیز شده کم کم در یک رابطه با مرد صرفن قدرت شکار او اقناعش نمیکرد.رابطه سایه سر-ضعیفه خواه ناخواه تبدیل شد به یک رابطه رفاقتی.باید رفیق میبودی تا میتوانستی ارتباط درستی با زن زندگیت برقرار کنی.شاید تعجب کنید اگر بگویم میخ آخر تابوت ضعیفه بازی را انقلاب سال ۵٧ در این مملکت زد.زنانی که بدون اجازه همسر حق هیچ کاری نداشتند به خیابان رفتند،تظاهرات کردند به دلیل الزامات جنگ راحت تر به شغل دسترسی یافتند شاید به دلیل حذف برخی نگرانی های خانواده های سنتی به سهولت بیشتری به دانشگاه و مدرسه رفتند و رسیدند به جایی که امروز ۶۵ درصد ورودی های داشنگاه را تشکیل میدهد،کار میکنند پول در میاورند و...این شکل نو از جایگاه اجتماعی ،نوع جدیدی از روابط میان مرد و زن را میطلبد که قطعن با شکل سنتی آن متفاوت است و همین جا است که سفر به جهان زنانه اجتناب ناپذیر میشود برای مرد.سفری با دور نمای زیبا که عمومن خطر دریده شدن توسط سیرن ها در آن نادیده گرفته میشود.
بگذارید در مورد این نوشته حرف بزنیم و فردا اگر عمری بود در مورد سفر بنویسم.سفری که اگر به درستی انجام شود نه تنها امکان داشتن رابطه ای بی نظیر با زن زندگی هر مردی را برای او میسر میکند که فراتر از آن از پسر بچه های به ظاهر بزرگسال مردانی واقعی میسازد
خصوصی داری رئیس جان
ReplyDeleteای بابا از صبح تا حالا کسی اینجا سر نزده یعنی؟ نکنه جمعه ست باز؟
ReplyDeleteرئیس خیلی جالب از در اودیسه وارد شدی و الانم که می خوای ظاهرا از تحولات اجتماعی زنان از زمان رضا شاه به دنیا ی زنانه نقب بزنی.. با این مقدمه ی عالی باید فردا منتظر مطلب خوبی بود
ReplyDeleteدوم..دوم...
ReplyDeleteاول اول اول
ReplyDeleteخوبه كه اينقدر شجاعي تو! بيشتر مردها اصلا وجود چنين جهاني رو انكار مي كنن!
ReplyDeleteامیر جان همیشه به وجود دوست و یونگین با مطالعه و تحلیل گری چون تو، جدا افتخار می کنم.
ReplyDeleteاین بار هم خیلی جالب داری پیش می ری و من دارم درس می گیرم
از اون بحث ها شده که آدم دوست داره تند تند بنویسی در موردش.منتظرم خفن
ReplyDeleteبه نظرم مردانی که اسیر جهان زنانه می شن از چشم سیرن ها هم می افتند و این میتونه یکی از همون اثرات مخرب باشه... توی این داستان ذات سیرن به دام انداختن مردها در جهان زنانه است اما در واقعیت امر و چیزی که توی این پست می بینیم اینه که مردها ناخوداگاه و بدون اینکه عمدی از سمت خانمها در کار باشه درگیر دنیای زنانه میشن و علتهاش می تونه همینها باشه که گفتی... بهرحال منتظر پست بعدی می مونیم ببینیم چی میگی :)
ReplyDeleteپنجشنبه - جمعه اغلب چون سر کار نمیرن سر به وبلاگها نمی زنن. برعکس من که تازه فرصت می کنم یه نگاه بزنم(بزنم؟) از بس باید مواظب بود تو حرف زدن سوتی نداد راه رفتن کلاغه رو هم یادمون رفته والله!
ReplyDeleteمن می رم که بخونم مطلبو
اومدم سراغ سفر به جهان زنانه 2 ..دیدم هنوز سیرن ها دارن اغوا گرانه آواز میخونن خان داداش جان,منم مثه گلناز خفن.,
ReplyDeleteاخوی اخوی به ازای تک تک 557 کلمه ی تشکیل دهنده ی تعبیر خوابت ازت ممنونم. اونجا که ترکیب شرارت و متانت رو با آرک تایپ سه خدای پدر، هادس تفسیر کردی نقطه اوج کارت و شاهکار تعبیرت بود. بازم ممنونم به خاطر لطفت و علاقه ای که در من ایجاد کردی برای کشف این نمادها و توجه بیشتر به این نشانه ها... منتظر ادامه مطلبت هم هستم!
ReplyDeleteنرگس جان!به نکته مهمی اشاره ردی بذار بحث جلو بره دقیقن یه جوری میرسیم به حرف تو
ReplyDelete:)
ReplyDeleteشوهر آهو خانم را خوانده ای؟
داستانی بس واقع گرایانه که بوی تهوع میدهد !
با این حال یک بیت جالب داشت !
زن اَر چه شیر است میلش به زیر است !
من زنم. و باور کن هرچه مقتدر تر میشویم- هرچه بیشتر رو می آییم- هر چه بیشتر " من" هایمان را به رخ میکشیم و مردهایمان را به زیر -- بیشتر حس میکنیم یک جای کار میلنگد - یک چیزیمان کم است !!!
اولین کلید دنیای زنانه را بخواهی قدرت است.
زن شیفته ی مردی میشود که بداند همیشه و همه جا از پس او بر میاید -- اما خیلی وقتها و خیلی جاها برای خوشحالیه زن کئتاه میاد .
گفتم که این " اولین " کلید است ؟!
!...!
کجایی پس؟ چرا پیدات نیست؟
ReplyDelete