یک هفته است شاید هم بیشتر که ریشم را اصلاح نکرده ام.بلند شده و پر.آخرین برای که انقدر بلند شده بود شاید برگردد به دوران دانشجویی.اولش دل و دماغ نداشتم برای اصلاح-وقتی دلم اشفته است چرا باید ظاهرم مرتب باشد؟-حالا ولی برایم مثل یادگاری یک دوران بد شده.کوتاهش نمیکنم تا بگذرد.اگر به خیر گذشت میشود به سلامتیش ریش را زد و گذاشت پوست صورت و دل یکجا هوایی بخورند.به خیر هم اگر نگذشت زبانم لال،میشود با همان ریش رفت به عزاداری.خلاصه فعلن دارم شبیه برادر الله کرم میشود اگر خدا قبول کند!
پی نوشت:من مانده ام فقط این خلق الله حزبل چطور تحمل میکنند ریش را.بابا دارد میخورد پوست صورتم را و انقدر میخارد که شک برم داشته نکند شپش دارم
اگه نمیری پس عصری که رفتی خونه یه راست برو سراغ آب و کف و تیغ اصلاح کن ریشت رو
ReplyDeleteامیر جان یعنی اگه وامی چیزی خواستیم بگیریم می تونیم ضامن معرفیت کنیم ؟!
ReplyDeleteدست از طلب ندارم تا کام دل برآید / یا جان رسد به جانان یا ریش در گٍل آید
ReplyDeleteبه به...حاج رضا به به.تازه خبر نداری جای عطر گلاب میزنم چفیه هم میندازم
ReplyDeleteای وای پس حاجی شدی!
ReplyDeleteیاد طالبانی ها افتادم.از ریش همانقدر بدم می آید که از عزاداری!
مبارک.
تبریک بابت حاج آقا شدنت بود حاج امیر.
ReplyDelete.
.
.
هیرودیا
داری میری استقبال عزای نیومده؟این طوری یعنی امکان نشدنش بیشتر از شدنشه دیگه نه؟
ReplyDeleteنخیر گلناز جان!استقبال چیزی نمیرم.چیز ها هستند که هوار شدن سر من... فقط دارم من باب واکنش به ترفیع محاسن میپردازم
ReplyDeleteپس داري مثل کاسترو مي شي..آقا از اين حرف ها نزن اون بيچاره هم زد موند تو رودر بايستي و همچنان با ريش مونده..
ReplyDelete