اخوی می خوای کامنتهای خودت رو وقتی تو دلم صدای جغد می اومد و بس رو برات کپی پیست کنم ؟ می خوای به شیوه خودت بگم دل بد ندار مرد؟ یا بگم ما زنده بر آنیم که ارام نگیریم ؟
می خوای از این فالهای دروغی حافظ برات بگیرم و یوسف گم گشته باز آید به کنعان رو بلند بلند بخونم برات؟
اگه حرف نمی زنی یا نمی نویسی باکی نیست، این نیز بگذرد، بازم شوق نوشتن سر تا پات رو فرا میگیره و ده ساعت ده ساعت دست به قلم میشی فقط سر جدت دل به صدای این جغد خاک به گور شده نده برادر، باشه؟
ببین امیر می دونم دیگه حال و حوصله ی جنگیدن نداری ولی اگر هنوز خودت را جنگجو می دانی ( نه به معنای انسانی که می جنگد بلکه به معنای انسانی که باید بجنگد ) به صلح تن در نده ... به قول نیچه در روزگار صلح ، مرد جنگی با خویش می جنگد ... من نمی خوام به جون خودم بیفتم تو هم قطعاً نمی خوای خودت به جون خودت بیفتی فلذا بجنگ مرد ... حتی با دست و دل شکسته !!
اول
ReplyDeleteاخوی می خوای کامنتهای خودت رو وقتی تو دلم صدای جغد می اومد و بس رو برات کپی پیست کنم ؟ می خوای به شیوه خودت بگم دل بد ندار مرد؟ یا بگم ما زنده بر آنیم که ارام نگیریم ؟
ReplyDeleteمی خوای از این فالهای دروغی حافظ برات بگیرم و یوسف گم گشته باز آید به کنعان رو بلند بلند بخونم برات؟
اگه حرف نمی زنی یا نمی نویسی باکی نیست، این نیز بگذرد، بازم شوق نوشتن سر تا پات رو فرا میگیره و ده ساعت ده ساعت دست به قلم میشی فقط سر جدت دل به صدای این جغد خاک به گور شده نده برادر، باشه؟
من می گم اون صدای گشنگیه احتمالن...
ReplyDeleteدل قوی دار ...
ReplyDeleteسلام..به قول عرفان بگذرد اینهم..در کنارت هستیم داداش...به امید فردای روشن برای من٬ تو و تمام مردم دنیا
ReplyDeleteمیشه خواهرانه ازت بخوام با اون انگشتی که سمت خودت گرفتی بزنی چش و چار اون جغده رو در بیاری داداش جانم؟!
ReplyDeleteمن میزنم اون جغده رو هشتر و پشتر میکنم وااا به چه جراتی
ReplyDeleteکسی که کلاس یونگ میره باید جغد رو بلبل ببینه!
ReplyDeleteیعنی به جای من که کلاغ تو شیکمم قار و قور می کنه مال شما جغده ؟
ReplyDeleteسخت نگیر به قول خودت دوست جان
حوصله کن و ننویس. مجبوری این دوران رو بگذرونی! مجبوری.
ReplyDeleteبیش از اینها، آه،آري/بيش از اينها مي توان خاموش ماند....
ReplyDeleteآقا اجازه
ReplyDeleteتا کی حرفی نداری برای گفتن؟؟
هر وقت فکر می کنی توانی نیست یه دفعه می بینی اون ته مهای وجوودت (مثل یه باطری ه یدکی)هنوز یه کوچولو نیرو هست که بتونه بجنگه.
ReplyDeleteببین امیر می دونم دیگه حال و حوصله ی جنگیدن نداری ولی اگر هنوز خودت را جنگجو می دانی ( نه به معنای انسانی که می جنگد بلکه به معنای انسانی که باید بجنگد ) به صلح تن در نده ... به قول نیچه در روزگار صلح ، مرد جنگی با خویش می جنگد ... من نمی خوام به جون خودم بیفتم تو هم قطعاً نمی خوای خودت به جون خودت بیفتی فلذا بجنگ مرد ... حتی با دست و دل شکسته !!
ReplyDeleteمرسی که هستی با اینکه تو دلت صدای جغد میاد...
ReplyDelete