Sunday, September 21, 2008

سیزده

میگذارم باد ها بوزند.بادهای بد، بادهای سرد...میگذارم ولوله باشد درونم : کلمات ،صدا ها، بو ها...میگذارم زمان زنگار شود بر روحم :زشت،سنگین، شوم

10 comments:

  1. می تراود مهتاب

    می درخشد شبتاب،

    نيست يکدم شکند خواب به چشم کس و ليک

    غم اين خفته ی چند

    خواب در چشم ترم می شکند.

    ReplyDelete
  2. حرفه ای ترین جامعه مجازی ایرانی هاSeptember 21, 2008 at 4:55 AM

    جای قلم توانای شما در حرفه ای ترین جامعه مجازی ایرانی ها خالی ست...

    ReplyDelete
  3. این آخرین روز تابستان هم بگذرد زودتر کاش.هرچند که من عهد کرده ام با خودم که دیگر هیچ وقت دل نبندم به تغییراتی که با تغییر ماه ها و فصل ها ممکن است ایجاد شود...

    ReplyDelete
  4. دلم می لرزد این عددها که کم می شوند...

    ReplyDelete
  5. صبور/سنگین/سرگردان...

    ReplyDelete
  6. کاش می دانستیم این سیزده که صفر شود حال امیرمان بهتر می شود یا نه.. کاش می دانستیم مشتاقانه کم شدن این عددهای دلهره آور را به نظاره بشینیم یا... اخوی یادت باشد جایی قول داده ای نشکنی! یادت باشد

    ReplyDelete
  7. از 13 متنفرم از شمردن روزها از کم کردن اشون متنفرم.
    همين.

    ReplyDelete
  8. فیلم
    then number 23
    رو ببینین

    ReplyDelete
  9. میبینم که بر و بچ به روح اعتقاد دارن

    ReplyDelete