Sunday, September 4, 2005

يک گفتگوی اپيستمولوژيک با پس زمينه نئوکان گرايی افراطی

من: سانچو به نظرت اين مساله که من وقتی در «ويل هانتينگ نابغه»رابين ويليامز ،مت ديمون رو بغل ميکنه ،اشکم در مياد غير طبيعيه؟يعنی جذبه مردونم زير سوال ميره؟


سانچو:ارباب! خاک به گورم.اين دو تا نره خر برای چی همديگه رو بغل ميکنن؟اخرالزمون شده...حالا اون دوتا يه کار بی ناموسی با هم کردن شما چرا گريه ميکنی...يه کس ديگه يه کس ديگه رو بعله...بعد اشکشو شما ميريزی؟تازشم چیشيتون رفته زير سوال؟ انگار تو اين چند وقت که من نبودم خوب ابياری شدين چيزای جديد در اوردينا!


من: سانچو! من دلم ميخواد ابراهيم نبوی رو از نزديک ببينم.دلم ميخواد کلاس طنز نويسی بذاره من برم سر کلاسش.دلم ميخواد با اسدالله ميرزا گپ بزنم.دلم ميخواد هنری چيناسکی برام شعر بخونه.دلم ميخواد...


سانچو: ارباب کوتاه بيا حتما الانه ميخوای بگی دلت ميخواد با بريژيت باردو ،انجلينا جولی و نيکول کيدمن تو يه شب چيز کنی يعنی ازدواج منظور...


من:قويا تکذيب ميکنم سانچو چرا خزعبلات تلاوت ميکنی! اصلا به نظرم تو بايد برگردی به حموم و کارای عام المنفعه رو اونجا ادامه بدی تو رو چه به بازی بزرگان...


سانچو:ارباب نه! ارباب رحم کن من ديگه ازون کار خسته شدم...ارباب...


پی نوشت: ازين نوشته آذردخت بهرامی و اين داستان کيوان حسينی خيلی خوشم اومد.


 

20 comments:

  1. مرسی که امدی وبلاگت عالیه

    ReplyDelete
  2. من چيکار کنم که از رو مانيتور خوندن نوشته ها بيزارم . پرينتر هم ندارم .............. )):

    ReplyDelete
  3. در ضمن شازده . اون مرضی که تو گرفتی افت جذبه مردانه نيست . علما بهش ميگن افسردگی . بيا يه قرص بهت ميدم روزی ده بار ملق بزنی . از تيکه تيکه شدن سانچو جلوی چشمات هم گريه ات نگيره . بيخود به اون سانچوی من بند نکن .

    ReplyDelete
  4. (: خوبی داش امیر ؟؟؟

    ReplyDelete
  5. هی هی...بيچاره سانچو...هی هی...عجب ارباب بی رحمی هستی تو!حالا خودمونيم ديگه چيکار دلت ميخواد بکنی؟بگو اگه خيلی خطر ناکی ديگه اينورا پيدام نشه!!!!

    ReplyDelete
  6. سلام فعلا نوشت ها رو ژرينت گرفتم ببرم خونه بخونم تا بعد يه چيزی اعلام کنم اما مطمئنيد خودتون حالتون خوبه؟!!!البته وقتی ميشينی درست فکر می کنی می بينی دلت چه چيزهای ساده و خوبی می خواد نمی دونم چرا دستيابی به اين خواسته های ساده خيلی خيلی سخت شده!!! واقعا چرا؟!!!

    ReplyDelete
  7. مثه اينکه اوضاعت ريديف نيس آ؟ محض اطلاعت منم بد گرفتم تو باقاليا

    ReplyDelete
  8. سلام . از بس پيامهای ارسالي برات توپه متنو يادم رفت . اندر باب اين سرکار عليا مقدره که در پيام زير بنده فرمودند بگم که : لطفا کمی اندر باب تکنولوژی ژرينت برای ما افاضه ادب کنند تا ببينيم علم تا کجاش به ما فرو رفته . در بابا ابجی زينب بفرمايم ابجی شما بيا اينورا امير که خوديه کسی ديگه هم بخواد ناله زيادی کنه نفس بايد از جای ديگه بکشه . در مورد بغل کردن نره خرها هم بگم که سانچو گوساله جان به حرف اربابت فقط بگو چشم زر زيادی هم نزن .خلاصش داداشی نوکريم

    ReplyDelete
  9. سلام ريما جان..! پس ۱ سال بزرگ تری پسر.. خوفه خوفه بازم خوشمان آمد! اما من ۵ سال از خواهر گلت کوشکولو ترم

    ReplyDelete
  10. راستی خيلی با کلاس می نويسا.. نکنه تو هم خارجکی شدی ؟ اعتراف کن ببين جون

    ReplyDelete
  11. دوست من سلام.من از وب يکی از دوستان با شما آشنا شدم.اين آقای نبوی در نوع خودش انسان بی نظيری هست اما دليل نميشه که شما چيزی ازش کم داشته باشی.

    ReplyDelete
  12. سلام:پيشنهاد می کنم در روز پنجشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۸۴ در اقدامی هماهنگ با صدور بيانيه ايی مشترک که در همه وبلاگهای موافق اين پيشنهاد منتشر می شود با معصيبت زدگان ايالات کاترينا امريکا ابراز همدردی و همدلی کنيم و نشان دهيم که ملت ايران مهربان و انساندوست هستند کاری که وظيفه دولت و حکومت جمهوری اسلامی است و از آن سر باز زد ما وبلاگ نويسان انجام دهيم اگر موافق هستيد برای من کامنت بگذاريد تا در روز سه شنبه متن را برای شما ايمل کنم //متن پيشنهادی حاوی هيچگونه مطلب و يا انديشه سياسی نيست و فقط در بر گيرنده احساس ملت ايران به آسيب ديدگان سيل اخير در امريکا است که ده هزار نفر در ان جان دادند// موفقر باشی احمد //شما هم اين پيشنهاد را به ديگران بکنيد //

    ReplyDelete
  13. ديگه چی ميخوای ؟ تعارف نکن بابا ...

    ReplyDelete
  14. دل تنگی من برون ز اندازه شده است ...

    ReplyDelete
  15. آخه اون صحنه که گريه نداشت اآرومونو بردی نهايت نهايتش يه آخی داشت. تازه تو بگو چرا ويل هانتينگ خوب رو گفته بود نابغه . آخه تاکيد رو خوب بودنه ويل بودنه نابغه بودنش وگرنه نابغه که منم هستم ...ها؟!!!!  فکر کنم خوب ودون مشکل منکراتی پيدا کرده.
    در ضمن
    تو خودت نمره ء بيست کلاسی/
    با اينکه آس و پاسي/
    دوست دارم سی چل تا/
    چش نخوری ایشالا/

    ReplyDelete
  16. شوالیه! شرط می بندم اگه ابراهیم نبوی هم وبلاگ شما رو می خوند آرزو می کرد یه روزی شما رو بینه.

    ReplyDelete
  17. زور اربابان به سانچوان رسد؟؟؟؟؟

    ReplyDelete
  18. من کامل وبلاگتو نخوندم ولی مثل اینکه ترکیبیه از دن کیشوت وزندگی روزمره ! نه ؟ ولی کلا خیلی قشنگ می نویسی .

    ReplyDelete
  19. دلم برای سانچو می سوزه. خيلی حرفاش حقيقيه؟ نه؟ اما چون حقيقيه تلخه ! ؛)

    ReplyDelete