پیش نوشت:مسافرم این هفته،گردون را به جای فردا امروز میخوانید
کتاب هفته:بریدا،نوشته پائولوکوئیلو،ترجمه آرش حجازی،انتشارات کاروان:برخلاف مد روشنفکری ایرانی فحش و فضیحت دادن به کوئیلو برای اثبات متفاوت بودن،من این آدم را دوست دارم.نوشته هایش روی زندگی من بارها و بارها تاثیر گذاشته و دستم را گرفته در تاریکی سرگردانی...بریدا را اولین بار در یکی از سیاه ترین روزهایم خواندم و درسی گرفتم ازش که تا همین امروز با من است:برای هیچ اشتباهی از خودت انتقام نگیر!کتاب به نظر من خواندنیست.در ضمن نکته معرکه ای در مورد هماغوشی دارد...به خواندنش می ارزد
شعر هفته:من از عطر آهسته هوا میفهمم/تو باید تازگی ها/از اینجا گذشته باشی/گفت و گوی مخفی ماه و/پرده پوشی آب هم همین را میگویند/دیگر نیازی به دعای دریا نیست/گلدان ها را آب داده ام/ظرفها را شسته ام/خانه را رفت و روب کرده ام/دنیا خیلی خوب است/بیا/علامت خانه بودن من/همین پنجره رو به جنوب آفتاب است/تا تو نیایی/پرده را نخواهم کشید(سید علی صالحس-سمفونی سپیده دم)
فیلم هفته:پیانو :این شاهکار جین کمپیون واقعن ارزش چند بار دیدن را دارد.هر بار دیدنش برای من کشف جدیدی به دنبال داشته .تنهایی،عشق،درد،شهوت:همه ارکان انسانیت را میتوانید ببینید،یکجا و سکانس به سکانس در این فیلم.بازی هالی هانتر و هاروی کایتل یک تانگوی معرکه سینمایی خلق کرده...اگر اشتباه نکنم نخل طلای کن را هم برده فیلم پیانو!
آهنگ هفته:این آهنگ شاهرخ...چه حس غریبی داشت شنیدنش برایم امروز
درنگ هفته:تنهایی
بعضی وقتها شیرین تر از عسل است و پاره ای زمان ها تلخ تر از شوکران.جمع ضدین است این شوکران شیرین:تنهایی!زمانهایی که بی تاب شنیدن صدایی هستی جز صدای خودت و یا حس تنفس کسی جز تکرار نفسهای خویشتن خویشت آن وقت ،همان دمی است که گرفتار نیمه تاریک تنهایی ای و در مقابل وقتی گم کرده ای خودت را در همهمه پیرامونت،محتاج خلوت خالصی با خودت تا بیابی گم شده ات را و آن وقت نوشداروی تنهایی، تنها چیزی است که بکار می آید آدمی را،این نیمه روشن تنهایی است.شاملو بود که از قول مارگوت بیکل نوشت:از تنهایی مگریز،به تنهایی مگریز:این خودش شاید همه حرفها باشد!
دوستشان دارم ها:
۱- کارگردان :علی حاتمی:میمانم بعضی وقتها در حیرت اینکه حاتمی بیشتر شاعر بود یا سینماگر.دیالوگهایش نفس را در سینه حبس میکنند و تصاویرش،نوستالژی رنگی ای را بازسازی میکنند که باید فقط و فقط ایرانی باشی تا دریابیشان.بین فیلمهایش سوته دلان را جور دیگری دوست دارم و عاشقیت کردنهای آقا مجید ظروفچی جور دیگری حالی به حالی ام میکند
۲-بازیگر :عزت الله انتظامی:خطابش میکنند آقای بازیگر!به حافظه تان رجوع کنید و ببینید آیا حتی یک بازی ضعیف از او به یاد می آورید؟جزء معدود بازیگرانی است که توانایی دارد با فقط یک سکانس زجر تحمل یک فیلم بد را تبدیل به لذت خاطره ای فراموش نشدنی کند.برای دریافتن اوج هنرش،توصیه میکنم بانو ی مهرجویی را ببینید
۳-نویسنده: احمد شاملو:پیامبر کلام فارسی و شاعر زندگی بود این مرد.چنان بلند است مرتبتش که شاعری بعد از او رنگ باخته مینماید.در هر برهه از زندگی که باشید،همراهی میابید در شعر های او،عاشق باشید یا عصیانگر،رو به فراز یا که فرود،شعری هست از شاملو که روحتان را نوازش کند و این جادوی بی بدیل بامداد شاعر است.
۴-و دیگران:عبدالله کوثری:شیفته ادبیات آمریکای لاتین باشی و دستت کوتاه باشد از دامان دانستن اسپانیولی،چشمت به دست مترجمان است که زحمت خلق مجدد آثار ادبی دیار رقص و جادو و شور را بر خود هموار میکنند و کوثری در این زمینه بی اغراق بی همتاست.گفتگو در کاتدرال یوسا،کتاب سختیست برای ترجمه،میشد کار بیفتد دست آدم کم توانی و غیر قابل خواندن شود یا لااقل لذت خواندش از دست برود و لی عبدالله خان کوثری کاری کرده کارستان در ترجمه اش...
پی نوشت:دلم میماند پیش تو...همان جا که تو هستی.بیدل میروم که این انگار، رسم دلشدگیست