۱-فمنيسم به زبان ساده جريانی است برای احقاق حقوق زنان در عرصه های فردی و اجتماعی
۲-در ايران به طرزی واضح حقوق انسانی مورد تعرض و يا بی اعتنايی قرار ميگيرند که اين نامردمی زنان و مردان هر دو را شامل ميشود ولی بايد پذيرفت تضييع حقوق شهروندان زن در برخی حوزه ها پر رنگ تر است
۳-جنبش فمنيسم در ايران به درستی برای بدست اوردن انچه حقوق حقه خويش ميداند تلاش ميکند.ورود سيل زنان جوان تحصيل کرده مطالبات اين حرکت را افزايش داده و در عين حال شتاب ان را نيز فزون تر ساخته است
۴-به نظر من تلاش برای رفع ايراد از قوانينی چون حضانت کودکان،حق طلاق،قانون حجاب،ديه و...،افزايش حمايت های قانونی از حضور امن زنان در عرصه های فردی و اجتماعی ويا عهده دار شدن سمت های مهم چون رياست جمهوری ،قضاوت ،وزارت و...توسط زنان قابل تقدير و صحيح بوده،بايد چنان ادامه يابد تا تمامی اين حقوق همانند امتيازاتی چون حق رای،حق تحصيل و حق انجام کاری به جز امور منزل توسط راهبران کشور و روح سنتی جامعه به رسميت شناخته شود
۵-اما فمنيسم در ايران مانند بسياری ديگر از پديده ها قلب ماهيت شده و به حرکتی بدل گشته که من انرا شبه فمنيسم ايرانی مينامم!
۶-شبه فمنيسم ايرانی در اساس خود مرد ستيز است و به سرعت تبديل به جريان ساده انگارانه «زنان خوبند-مردان بد»ميشود چنان که اين عاميت بی پايه شعار معروف «چهار پا خوب دو پا بد » قلعه حيوانات جرج اورول را در ذهن انسان متبلور ميسازد.نمونه بارز اين نحله فکری را ميتوان در فيلم واکنش پنجم خانم ميلانی يافت انجا که ۵ زن فيلم در رستوران محل ميعادشان از زندگی مشترک خود سخن ميگويند و جز زنی که همسرش مرده سايرين از ددمنشی مردانی که با انان سر به يک بالين ميگذارند روايت ها ميسرايند،گويی از نظر شبه فمنيستهای ايرانی «مرد خوب مرد مرده است»
۷-اما انچه شبه فمنيسم ايرانی را غير قابل تحمل ميسازد دو گانگی اين جريان در مواجهه با مبحث حقوق و مسووليت هاست.شبه فمنيست های ايرانی ميخواهند از تمام مزايای فمنيسم بر خوردار باشند بدون انکه مسووليت های ان را بپذيرند.شبه فمنيسم ايرانی ميخواهد تمام امتيازات سنتی خود را حفظ کند،تلاش معاش را به کل به دوش مرد بسپارد،از تمام تصميم های مهم فردی و اجتماعی خود را کنار کشد و تنها زبان به ملامت و عيب جويی بگشايد اما ازادانه برود،بيايد و به شرم اور ترين شکلی هيچ مسووليتی نپذيرد.فمنيست نماهای ايرانی به طرزی جالب توجه هم فاقد همراهی ،صبوری و مسووليت پذيری زن سنتی ايرانی در امور منزل می باشند و هم با هوشمندی از پذيرش هرگونه مسووليت در خارج از حيطه سنتی زنانه خويش جا خالی ميکنند.گوی برای بدنه اين جريان، فمنيسم در ادعاهای بزرگ،ناليدن صرف از ظلمی که به زنان ميرود،سيگار،مشروب،کافی شاپ،سکس ازاد،فروغ فرخزاد و البته تهمينه ميلانی خلاصه و محدود ميشود.به واقع ميتوان شبه فمنيسم را مصداق آن مثل معروف دانست که ميگويد«شتر مرغ را گفتند بارببر،گفت مرغم،گفتند بپر ،گفت شترم» در يک کلام شبه فمنيست های ايرانی در عرصه مسووليت ها کاملا سنتی و در عرصه حقوق کاملا مدرن می باشند.
۸-در خاتمه اجازه ميخواهم از صميم قلب به بزرگ بانوانی چون شيرين عبادی،شهلا لاهيجی ،مهرانگيز کار،رخشان بنی اعتماد و...ادای احترام کنم که گامهايی بزرگ برای توسعه فمنيسم در مفهوم واقعی ان و احقاق حقوق حقه انسان ايرانی اعم از زن ومرد برداشته اند