سلام! سرگشتگی بهترين تعريف اين روزامه! دارم همه سعيم رو ميکنم واندم.به قول حامد شب يلدا«بقرصی ميقرصيا،وا بدی واميديا»خودم ميدونم که اگه يه قدم عقب برم بايد يا همه اون چيزايی که به اسم هويت برای خودم تعريف کردم شايد برای ابد خداحافظی کنم ولی سخته ! مدارم دارم نوسان ميکنم بين بوی شيرين يه روسری مشکی روی چشمام تا نور چشمم رو اذيت نکنه با شئامت تلخ يه شماره تکراری که هنوز از زير آوارش بيرون نيامدم.بين «اين حال من بی توست» با « خيال نکن نباشي» بين خود اگاه خسته و خوابهای کابوس وار شبانه.بين تلاش مفرط برای نگاه نکردن به يک صندلی تا طرد اگاهانه همه خاطرات عزيز ارديبهشت-راستی يه زمانی ارديبهشت چقدر پر بود مادر،نعيم،شکيلا،بيتا و ...سارا -حالا باز شکر که سايه مادر همچنان هست تا خستگيهات رو با مهر بی پايانش بروبه!
ترسم که اشک بر غم ما پرده در شود/وين راز سر به مهر به عالم سمر شود
دلم مستی ميخواد ،گريه ميخواد،رهايی ميخواد و سکوت!
پی نوشت ۱:دارم يه چيزی رو جمع و جور ميکنم با تيتر فمنيسم ايرانی.احتمالا پست بعدی خواهد بود
پی نوشت ۲:از همه اين مشکلات ،من ياد گرفتم که خودم رو دوست داشته باشم،از چيزی که هستم خجالت نکشم و از ابراز خودم نترسم.لطفا شماتت نکن!
من هم برای تو دقيقا به خاطر همين خصوصيتت و ساير خصوصيات ديگر هم مثبت و هم منفی ارزش بسياری قائلم.
ReplyDeleteحال حيرانيت هم به ميشود فقط اندکی صبر
ReplyDeleteامير چی بگم.که وضع من بدتر نباشه بهتر از تو نيست
ReplyDelete...رفيق ...من بشدت کی ميگه تو نباشی رو تاکيد ميکنم در هر شرايطی! يادش بخير ُ تو صحب حکام ۹ ماه تمام اين آهنگ بلاگم بود تقريبا همه ديگه صاف شده بودن...هی پسر حالم از توصيه بهم ميخوره که هر جور بگيرش باز سخته! ولی خوب!
ReplyDeleteگفتی مستی...مستی را عشق است.
ReplyDeleteآره ميفهمم...جاش ميسوزه يه کم...اما کم کم خوب بايد بشه...غم مخور
ReplyDeleteياد من باشد تنها هستم ...
ReplyDeleteببين امير ... فقط يکی رو پيدا کن که اين سرگشتگی رو تجربه نکرده باشه ... اگه خودت نمی دونی که خيلی زود می گذره بذار من بهت بگم که می گذره .... خيلی خيلی زود ...
ReplyDeleteراستی شما نگفتی ميل من رو دريافت کردی يا نه ... بهرحال اين کامنت اخر هم واسه عرض ارادت چون به وضوح می بينم که سر پست بعدی ات دعوامون ميشه ... زّت زیاد !!!
ReplyDeleteسلام رفیق...در مورد پی نوشت ۲ تبریک بهت می گم...فقط خودت....مخلصتم هوارتا..
ReplyDelete"سلام! سرگشتگی بهترين تعريف اين روزامه!" سلام، مثل من، اما با اين فرق که تو هنوز حيرونی، اما من فاتحه
ReplyDeleteسلام، اما من قبلا اومده بودم اينجا، شما هم اومده بودين تو وبلاگ من،از رو کامنتی که تو وبلاگ چری گذاشته بوديم، و نوشته بودين، "اگر گه مهر مشت محکمی به روال جاری اين سالها زد" حالات يادتون اومد.
ReplyDeleteببخشيد چری= پری
ReplyDeleteسلام...خوش حالم که خودتون دوست داريد چون اونموقع ميفهميد که توانايی هاتون برای حل مشکلات بسيار بالاست....
ReplyDeleteکی ميگه امير تو نباشی کار من تمومه!
ReplyDeleteهی من يعنی هنوز خيلی بچه ام؟! من حالم از خودم بهم ميخوره که:(
ReplyDeleteشراب بايد خورد و در جوانی يک سايه راه بايد رفت,همين.
ReplyDeleteاون روسری مشکی با بوی شيرينش ديگه روی هيچ چشمی رو نمی پوشونه .... و تنها ترين اردیبهشت تمام اين سالها هم می گذره ....
ReplyDeleteباز هم هيچ...
ReplyDeleteبا رهايی و سکوت موافقم....
ReplyDeleteسلام! بله ميگذره.اين ارديبهشتم مثل ديماه ،مثل فروردين مثل تمام اين روزای خاکستری ميگذره.نميخواستم ناراحتت کنم. ولی خوندن اينجا رو خودت انتخاب کردی.از ته دل برات ارزوی خير ميکنم.با تمام وجود خوشيت رو ميخوام و از صميم قلبم ارزو ميکنم بازم بوی شيرين روسريت رو با کسی که لايقش باشه شريک شی.دلت خوش!
ReplyDeleteدقيقا .. بهترين نتيجه گيری همينه که آدم خودشو دوست داشته باشه عاليه !
ReplyDeleteغصه نخور کرگدن... تو هم يه روز می پری:) ... اين سرگشتگی ها ميان و می رن... چيزی که می مونه خاطرات و تجربه ست
ReplyDeleteانگار بايد بيشتر بيام اينجا... زياد می نويسی
ReplyDeleteکاشکی قبل کامنت دادنت اون داستان رو ميخوندی که گاهنامه کارنامه رو بخاطرش بستن/ يکی رو ميشناختم به داستايوفسکی ميگفت : داستا ويسکی :) نه از روی طنز ت حالا نشنيده بود اسمشو
ReplyDeleteچی بگم !!! منتظر پست بعديت هستم آخه من يه زمانی عضو انجمن فمنيست ها بودم ( الان هم عصو انجمن متنفر ها هستم ) .. يه زمانی ارديبهشت رو خيلی دوست داشتم ولی الان همشون برام يکی هستن .. از فروردين تا اسفند .. زندگی من که حسابی تکراری شده .. از روزمرگی دلم ميگيره .. مادر. پدر !!!! کاش ميتونستم خودمو بيشتر دوست داشته باشم ..
ReplyDeleteخوبه که خودتون رو دوست دارين
ReplyDeleteنگاه راس می گه. حتی اگه من حرفش درست نباشه. ولی قبولش دارم. هزار تا. در ضمن به نظر منم بحت يعنی وقت تلف کردن. من به عنوان کسی که زمانی سرم واسه بحث درد می کرد . باور می کنم بحث عين مسکن بعد از مدتی اثرشو از دست می ده .يازو همون می شه که قبلا بود
ReplyDeleteدر ضمن تو مستی و گريه می خواستی و من امشب هم مستم هم گريه کردم. :(
ReplyDeleteهی جدی اسم منو سينا رو واسه اريبهشت وارد کن. کم آدم هايی نيستيم ها:))بخند رفيق که زندگی پست ار اونيه که حتی فکرشو می کنيم
ReplyDeleteسلام دوست من.اولين باره ميام پيشت.سرگشتگی جزئی از زندگيه ما آدمهاست.به منم سر بزن
ReplyDeleteسلام امير اقا :) ... چطورين؟نبينم حيران و سرگردان باشی... ببین من حاضرم برای شمام باله برقصم .البته به يه شرط!! ( گوشتو بيار جلو که کسی نشنوه! : يه پست برای من و به خاطر وجود من و اشناييمون بنويس! هر چی زودتر! ) ...به کسی نگيا.....از همين لحظه تا فردا صبح برات ميرقصم امير جان.....راستی خوشحالم که مامانت هستن :)
ReplyDeleteهی!!! الان انلاينينا!! اگه ای دی تونو ميدونستم يه چتکی(چت کوتاه!) باهاتون ميکردم :))
ReplyDeleteسلام ... پست من قديمی بود (: واسه همين الان با اين جديت همه رو نصيحت می کنم . تجربه های قديمی به درد می خورند !!! (: راستی من ادرسی ازت نداشتم به ادرس اورکاتت ميل زدم . . . بعد هم بحث اصلا نمک زندگی نيست . من از بحث بيزارم . بحث بيهوده ترين کار ممکنه ... فقط وقتی مجبور بشم و وقتی بدونم بحثم فايده ای داره بحث می کنم . می دونی ؟؟؟ (: زّت زياد !!!
ReplyDeleteسلام دوست عزيز! من تمام مطالبت رو تاييد ميکنم .. و از همينجا بهت اعلام وفاداری ميکنم و از تمامی مخالفانت دست می شويم!
ReplyDeleteپی نوشت ۲ رو اگه کسی بهش برسه و ايمان داشته باشه ممکنه خيلی از مشکلات رو پشت سر بگذاره همراه با يه نمه پشتکار و سعی ..... به باور داشتن خويش می رسه !
ReplyDeleteالن ؟ يعنی چی حتی اگه حرفش درست نباشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (: اولا که حرف من هميشه درسته . می دونی که . (: بعد هم ... بماند داداش . خوبی و درستی از خودته . ما مخلصيم نافرم ..................... احوال داش امير ؟
ReplyDeleteراستی الن ... خوبه که فکر می کنی مثل مسکن اثرش رو از دست ميده . من که فکر نمی کنم در نژاد ايرانی بحث هيچ اثری داشته باشه . البته اثر منفی داره . چون ما بحث می کنيم که نظر خودمون رو به کرسی بنشونيم ( طبعا خودم رو هم جزو نژاد ايرانی جمع بستم ) نمی دونم . شايد هم اين خصلت بشريه . من تو جمعهای غير ايرانی نبودم که بگم ...
ReplyDeleteجا نزنی که تا آخرش باهاتم !
ReplyDeleteعجب حديث خوبی بود...اثر بخش...ميتونيد اثرشو ببينيد؟
ReplyDeleteخوشحالم که اينجام ... و ممنونم که اومدی ... بازم بهت سر ميزنم ..تو هم به ما سری بزن ... در ضمن پست قبليت خيلی جالب بود .
ReplyDeleteواقعاْ حيرانی و سرگشتگی پيداست از نوشته هات!!!
ReplyDeleteبه جون تو نباشه به جون هرچی موجود عمقی نگره! ( صدر همشون مهسا! ) خاک پات سرمه چشامه ! ای سرو قامت! ای امير سپاه! ای مومن ال رسول .. ای چشم و چراغ فردا ... دمی بيا و تا صبح جامی از اين ابسولوت نارنگی نوش فرما!
ReplyDeleteپست بالات چقدر جدی شدی!! بهت نمياد:))
ReplyDeleteاقا ما مخلصيم! شما امر کن .. تازه امر هم نکن يه گوشه چشمی بيا دربست صندلی عقب سمت شاگرد تا خود محمود اباد! بی حرف ميبرمت ... به قول عربا سمعا و طاعتا!
ReplyDelete