1- آدمها انگار تصویری دارند کمالگرایانه از خود، کمالی نورانی. عمر ما وقف رسیدن به این تصویر میشود، خودمان را با رسیدن یا نرسیدن به آن میسنجیم. تو بگو انگار ما همه بروس وین هستیم و بتمن بودن کمال مطلوب ماست. از خودت پرسیدهای تا بحال بتمن چرا همیشه این همه اندوهگین است؟
2- جوزف کمبل اسطوره شناس جایی نوشته تمام عمر میکوشیم از نردبان موفقیت- تو بخوان نردبان وصل به آن تصویر آرمانی - بالا برویم و بعد که میرسیم آن بالا از خودمان میپرسیم خب که چه؟ حس بی معنایی است که هجوم میآورد، تهی شدن، فقدان شور. شاید از همین روست که میگویند دو فاجعه در زندگی وجود دارد: این که به آرزویت نرسی یا اینکه بدتر از آن، به آرزویت برسی
3- ژوکر. پاسخ اینجاست. ژوکر همهء چیزیست که بروس وین برای خوشحال بودن احتیاج دارد. ژوکر معنا دهنده است، آزادیبخش، لذت دهنده... اینجا اما مشکل کوچکی داریم: بروس وین نمیخواهد ژوکر باشد. اصلن بیا اینطور تصور کن که بروس وین تصویری آسمانی از خود دارد که نامش بتمن است و سایهای دوزخی که ژوکر نام دارد. در تضاد با بتمن همیشه عبوس، ژوکر هماره شاد است، سرشار از انرژیست، رها از اجبار
4- ما همه کمی بروس وین هستیم. تصویری آسمانی در کار است و تاریکی دوزخی. ما روی زمین سر به آسمان داریم و سرشاریم از حسرت نرسیدن در حالی که کافیست کمی سربرگردانیم و سایهء تاریک را ببینیم که ملتمسانه در تعقیب ماست و برای کمی فرصت زندگی خواهش میکند
5- دکستر مورگان به این سایهء تاریکش میگفت مسافر تاریکی. هر آنچه که تحقیر کنید روزی شما را تحقیر خواهد کرد. ما همه مسافر تاریکی داریم، او را حقیر میپنداریم که تاوانی به شکل کسالت و ملال در پی دارد. مسافر تاریکی مجموعهای از انکارهای ماست. فراموش کردن این جفت تاریک مشکلی نمیداشت اگر او بانی لذت و شور زندگی در ما نبود. مسافر تاریکی، ژوکر یا به قول یونگ سایه، شهوت ماست برای زندگی و نبودش پای ما را به مرداب ملال باز میکند
6- بروس وین برای شاد بودن یک راه و فقط یک راه دارد: علیه تصویر بتمن با تمام باید و نبایدها، نیاز و هراسهایش، طغیان کند. در یاغی بودن همیشه شرافتی نهفته است به شرط آنکه اولین شورش همیشه علیه من خودت باشد: این منی که زیر آوار «تو باید» مدفون شده به برکت حضور ژوکر به شرافت «من میخواهم» دست خواهد یافت و رستگار خواهد شد. خیلی وقت نیست که فهمیدهام رستگاری همیشه همزاد رنج است
7- بروس وین نه بتمن است نه ژوکر، هم بتمن است هم ژوکر. ما نه آن تصویر آرمانی هستیم نه این مسافر تاریکی. ما همهایم و هیچکدام. یونگ در پاسخ به ایوب نوشت:« برای حس نیکبختی آدمی باید کمی خدایی شود و خدا کمی انسانی» . تو بخوان آسمان باید زمینی شود و زمین آسمانی. چنین تعادل طلایی میان امنیت و لذت، نیکنامی و هوس؛ در گرو به رسمیت شناختن ژوکر است. در این حالت ژوکری که خود مار باغ عدن است به منجی بازگردانندهء ما بهشت بدل خواهد شد. یادم باشد یکبار برایت بگویم شوالیهء تاریکی چگونه تلفیق بتمن و ژوکر است، چگونه رستگاری بروس وین است، چگونه میان زنده بودن و زندگی کردن پل میزند