1- یادم می آید اواسط دهه هفتاد در مجلهء نیستان سید مهدی شجاعی مجموعه نوشتاری ارایه می کرد با محور دین گریزی جوانان در جمهوری اسلامی. شاید آن موقع کسی حدس نمی زد ظرف یک دهه این دین گریزی به دین ستیزی تغییر شکل دهد و آشکارا مقدسات دینی را به چالش بکشد. اتفاقی که امروز در فضای مجازی رایج شده و گمان می کنم به زودی وارد فضای حقیقی زندگی شود
2- از قدیم گفته اند حرمت امامزاده به متولی آن است. در این ملک متولی دین در سی و چند سال گذشته هر کاری که از دستش بر می آمده برای حرمت زدایی از آن انجام داده و ذره ای انصافن فروگذار نکرده چنان که ذکر سیاههء این اعمال خود هزار من کاغذ می طلبد. وقتی هر سیاهکاری با توجیه دینی و به نام دین انجام می شود به صورت منطقی نباید توقع داشت همه حواسشان باشد که فرق است میان اصل دین و اعمال دینداران
3- اینجا راستش اصلن نمی خواهم وارد بحث اصل دین شوم که نه سوادش هست نه جراتش. همهء حرفم این است: خوشمان بیاید یا نه بخش اعظمی از مردمان ایران دیندارند. دین برایشان ارزش ساز است، زندگی روزمره شان بر مبنای ارزش های دینی شکل می گیرد. فقط به شهرهای بزرگ نگاه نکنید. اگر تصویرمان را کمی کلان کنیم با مردمی طرفیم که دین شان را ، امام نقی و روزه و نمازشان را به هیچ دموکراسی و حکمرانی خوبی نمی فروشند و آنها هم ایرانیند و به اندازهء ما صاحب حق
4- این موجی که با توهین به مقدسات شیعه شروع شده و حالا به تمسخر روزه و روزه دار کشیده موج بد عاقبتی است. جز شر در دلش هیچ ندارد. دعوای با دینداران که اهل تحمیلند نباید کشیده شود به دعوای با دین و دیندارانی که شریک هیچ کدام از مظالم حاکمیت نبوده اند. اصلن مگر همهء حرف ما این نیست که از تحمیل ایده ها و خواسته هایتان به ما دست بردارید؟ که بهشت تان ارزانی خودتان، بگذارید هرکس به فکر بهشت خودش باشد و شما حاکمان دیندار به فکر نان و مسکن و آموزش و امنیت شهروندانتان باشید؟ توهین به اصل دین و دینداری چه فایده ای در دلش دارد؟
5- یکجایی بالاخره باید هم را به رسمیت بشناسیم. سنتی و مدرن، مذهبی و غیر مذهبی، حامیان حکومت دینی و سکولارها، اکثریت و اقلیت...یک جایی باید دست از برچسب زدن برداریم. از بازی دردناک امل و بی غیرت و کافر و قاتل و تجزیه طب...امروز که در ضعفیم اگر نشود اهل مدارا باشیم، خدا عاقبت فردا را بخیر گرداند