ما نفرین شده ایم.ابتدا داغ سیاوش وادارمان کرد به سووشون،بعد تو سیاهپوشمان کردی در کربلا،زان پس دلمان گویی یکدم هم نیاسود.از فین کاشان بگیر تا باغشاه تهران،از اوین تا گوهر دشت ،دلخونی سنتمان شد و عزاداری رسممان.انگار مقدر شده برایمان تا عاشقان این دیار همه چون تو با پای خود به مسلخ بروند یا حسین!
Monday, January 29, 2007
Saturday, January 27, 2007
تلخ مثل عسل،دو ساله شد
دو سال است که اینجا مینویسم.وبلاگی که قرار بود صرفن سوپاپ اطمینانی برای فشارهای روزمره باشد شده رکن رکین زندگیم در مواجهه با روزمرگی.این ممکن نمیشد مگر به لطف شما.شما که شریک لحظه لحظه های این دوسال بودید...شریک اشک ها و لبخند هایم.شریک زندگی تلخ مثل عسلم
دل همه تان شاد،لب همه تان پرخنده
پی نوشت:وبلاگهایی بودند که میخواندمشان و دیگر نیستند و دلم برای نویسنده هایشان تنگ شده:نگاه،سعید،آناهیتا اگر هنوز اینجا را میخوانید یه فقره حاضر بفرمایید ثواب دارد
Thursday, January 25, 2007
گردون هشت
کتاب هفته:هزار تو های بورخس،خورخه لوییس بورخس،ترجمه احمد میر علایی،انتشارات نیلوفر:از بورخس نوشتن خیلی سخته،دلم میخواد براتون از تجربه شخصیم با نوشته های بورخس بگم.من با توقع خیلی زیادی هزار تو ها رو شروع کردم به خوندن.توقعی که حاصل شهرت بی نظیر بورخس بود اما اقرار میکنم در گام اول تو ذوقم خورد چون هیچ اتفاق فوق العاده ای برام نیفتاد ولی چند روز زمان لازم بود که خودمو با یه حقیقت عجیب غریب روبرو ببینم.ناخواسته داشتم بر مبنای داستان های بورخس جهان اطرافم رو بررسی میکردم.از نظر من بورخس با خودآگاه انسان ها کاری نداره و مستقیم با ناخودآگاهشون حرف میزنه و برای اینه که چنین ماندگار و نفس گیره...کتاب رو اگر خوندید یه یادی هم از مرحوم میرعلایی مترجم کتاب کنید که قربانی ددمنشی باند سعید امامی شد
فیلم هفته:فارینلی:فیلمی ایتالیایی که نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی سال ۱۹۹۵ و برنده جایزه گلدن گلاب در همون سال بوده...روایتی از زندگی یه خواننده اپرای ایتالیایی در قرن هجدهم.من خیلی از فیلم لذت بردم.تم فیلم مدام روح آدم رو نوازش میکنه...
شعر هفته:عشق جنگیدن است/آن هنگام که دو تن یکدیگر را بوسه میدهند/جهان دگرگون میشود/شراب خود شراب میشود/اب خود آب میشود/و زمان طعم از دست رفته اش را باز میابد/عشق جنگیدن است و گشودن در ها/عشق برهنه کردن همه نام هاست(اکتاویو پاز/بخشی از شعر بلند سنگ آفتاب/یغما گلرویی/ و جهان در بوسه های ما زنده میشود)
آهنگ هفته:hello :دوست داشتنیه این آهنگ لاینل ریچی
وبلاگ هفته:دیدگاه های این سرکار خانم تازه عروس در مورد زندگی و به خصوص زندگی دو نفره خوندنیه.مبارک باد یادتون نره وقتی به وبلاگش سرزدید
پست هفته:این پست امیر احمد ثابت میکنه که شعرا حتی وقتی از جنگ بنویسن همچنان شاعر مسلکند
درفشانی هفته:کل مصاحبه اقای احمدی نژاد با شبکه دو سیما رو میتوان شامل حال درفشانی دونست اما اوجش به نظر من اونجا بود که فرمودند«این آمریکا بود که در سال ۱۳۵۹ روابطش رو با ایران قطع کرد و ایران هرگز بانی قطع روابط نبوده»توضیح اینکه تصادفن به سال ۱۳۵۹ و به هنگام قطع روابط برادر احمدی نژاد و یک مشت ابله مشابه سفارت آمریکا رو اشغال کرده بودند و کارکنان سفارت رو گروگان گرفتند.واقعن یعنی حضرات انتظار داشتن آمریکا تو اون وضع یه سفیر دیگه براشون بفرسته؟
Wednesday, January 24, 2007
ارباب به جنگ ميرود
نمیدونین چه اوضاعیه،دیشب داشتم تو حموم رخت میشستم یهو دیدم همه خونه رو بوی بنزین برداشته،اومدم بیرون میگم ارباب دارین چیکار میکنین؟میگه سانچو دارم کوکتل مولوتف درست میکنم باهاش پدر آمریکای بی ناموس رو دربیارم.میگم ارباب اخه خبری نیست هنوز،اما کو گوش شنوا.ارباب تو خونه با شلوارک راه میره و هی زیر لب تکرار میکنه:«چو فردا برآمدبلند آفتاب/من و گرز و میدان افراسیاب».هی میگم ارباب ببین محمود جون تو تلویزیون چی داره میگه،خودش گفت هیچ خبری نیست.میفرماد ولش کن من این مرتیکه رو ببینم نه تنها از جنگاوری ساقط میشم که حتی از مردی هم میفتم...اینا که حال روز و زمان بیداریشه.پریشب خواب بودیم یهو ساعت ۴ صبح دیدم ارباب نعره کشان از خواب پریده داد میزنه:«براد پیت بی غیرت».بهش میگم ارباب چی شده.توضیح دادن که تو خواب دیدن افتادن وسط یه هنگ تکاور آمریکایی و از کشته پشته کردن وسط همونجور که داشتن کشته ها رو میکردن-پشته منظور-یهو یه هلی کوپتر آپاچی اومد نزدیکشون،ارتفاعشو که کم کرد ارباب دیده آنجلینا جولی خلبانشو میخواد ارباب رو با موشک بزنه،ارباب معتقده که همین جا از خواب بیدار شده اما من بنا به دلایل نگو حدس میزنم کارش با آنجلینا جولی بیش از شلیک یه موشک و این حرفها گره خورده ،حالا من هی میگم ارباب!چرا فحششو به براد پیت میدی؟میگه این نامرد اگه شرف داشت زنشو لخت نمیفرستاد وسط میدون جنگ...خلاصه حکایتیه این ارباب ما.
پی نوشت:زندگی باید کرد
Tuesday, January 23, 2007
تکميل تحليل پست قبل
۱-مجموعه رویداد هایی که امکان تغییر در راس هرم را مطرح میکنند:شایعه درگذشت آقای خامنه ای،نزدیکی هاشمی-خاتمی و کروبی،نامه محسن رضایی به آقای خامنه ای برای بازگشت به سپاه در همایش اصفهان،بیانات مکرر اقای هاشمی در مورد جنبه زمینی رهبری و مدت دار کردن این پست در اینده،تحلیل کارشناسان بورس اوراق بهادار از افزایش احتمالی شاخص بورس ظرف سه ماه اینده و...
۲-مجموعه رویداد هایی که احتمال نوشیدن جام زهر را پر رنگ میکنند:سفر اقای لاریجانی به عربستان،بیانیه مشترک آمریکا و اعضای شورای همکاری خلیج فارس دال بر محکومیت دخالت ایران،حمله به ساختمان مقر ماموران ایرانی در اربیل،احضار سفیر عراق از ایران،مذاکرات آقای لاریجانی در قم با مراجع و عدم حمایت مراجع از برخورد نظامی،اعمال تحریم توسط اتحادیه اروپا و تاکید این اتحادیه بر امکان مذاکره بر سر بسته پیشنهادی،سفر اقای خاتمی به اجلاس داووس در سوییس ظرف چند روز آینده و...
۳-مجموعه رویدادهایی که احتمال حمله نظامی را پررنگ میکنند:صف آرایی نیروهای نظامی دو طرف که میتواند به سهولت منجر به یک برخورد ناخواسته کوچک و سپس تبدیل به یک جنگ تمام عیار شود-اتفاقی مشابه حادثه خلیج تونکین در ویتنام که در آن درگیری میان ناوچه های توپدار ویتنامی با یک ناو آمریکایی به حمله همه جانبه آمریکا به ویتنام منجر شد،استقرار موشکهای ضد موشک پاتریوت در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس،مطرح شدن معامله بزرگ بین اعراب و اسراییل:حمایت از حمله آمریکا به ایران توسط اعراب در مقابل به رسمیت شناختن یک دولت مستقل فلسطینی توسط اسراییل،تمایل بوش برای فرار به جلو در بحران عراق و حل معضل ایران طی مدت باقیمانده از ریاست جمهوریش و...
۴-مجموعه رویدادهایی که احتمال تحریم مدت دار را علیه ایران قوی میکنند:فقدان اجماع جهانی در مورد حمله نظامی به ایران،نگرانی اسراییل از حملات متقابل ایران و تمایل به تضعیف نیروهای مسلح کشور و اقتصاد در یک تحریم فرسایشی،علاقه کشورهای حاشیه خلیج فارس برای تضعیف ایران بدون خشونت،تمایل بخشهایی از حاکمیت برای مقاومت در برابر جامعه جهانی به هر قیمتی،مهمتر از همه کند بودن سیستم تصمیم گیری در ایران و فرصت سوزی های مکرر بخاطر فقدان هوشمندی و تعدد مراکز قدرت:توضیح اینکه به نظر من الان هیچکس در جمهوری اسلامی امادگی ندارد مسوولیت شکست و عقب نشینی در برابر غرب را بپذیرد حال آنکه در سال ۱۳۶۷ اقای خمینی از قاطعیت و جسارت لازم برای نوشیدن جام زهر برخوردار بود
فردا در مورد تبعات اقتصادی بیشتر مینویسم.
Monday, January 22, 2007
يک بستر و چهار رويا
روزهای پر التهابی رو میگذرونیم.با توجه به روند حوادث به نظر من دقیقن در چهار راهی قرار گرفتیم که یکی از حالات زیر ممکنه برامون رخ بده:
۱-تغییر در نوک هرم:خوشبینانه ترین حالت ممکن.جایگزینی هاشمی رفسنجانی به عنوان رهبر یا قرار گرفتنش در راس یک شورای رهبری به جای آقای خامنه ای.بازگشت محسن رضایی و فرماندهان میانه رو تر قدیمی به سپاه.حذف احمدی نژاد چه از طریق اعمال فشار و یا به روش طرح عدم کفایت توسط مجلس.بازگشایی در ها به روی آمریکا.پذیرش صلح خاورمیانه و...
احتمال وقوع:ده درصد- مشکلات برای ما:تلاطمات سیاسی شدید و ناامنی اقتصادی در کوتاه مدت،افت تولید ملی در بازه زمانی یکساله و رکود
۲-نوشیدن جام زهر:پذیرفتن تعلیق غنی سازی توسط ایران.از سر گیری مذاکرات با اتحادیه اروپا،کاهش حوزه فعالیت احمدی نژاد به سیاست داخلی،به کار گیری سیاست مشت آهنین در داخل برای رفع ابهام ضعف از نظام،تصفیه های خونین سیاسی و...
احتمال وقوع:بیست و پنج درصد-مشکلات برای ما:افزایش فشار های سیاسی،اجتماعی و فرهنگی،رکود روز افزون اقتصادی،تورم شدید مقطعی
۳-بمباران شدید هوایی ایران توسط آمریکا:الگوی حمله در این حالت نه عراق که یوگوسلاوی خواهد بود،به جای حمله زمینی با امواج شکننده بمباران و حملات موشکی روبرو خواهیم شد.برنامه کوتاه مدتی برای وقوعش وجود ندارد اما به دلیل صف آرایی نیروهای نظامی از دو طرف احتمال اینکه یک جرقه زمینه ساز درگیری شود وجود دارد،به نظرم در این حالت ظرف کمتر از سه ماه رژیم جمهوری اسلامی ساقط شده و در گیر آشوبی خواهیم شد که پیش بینی سرانجامش واقعن غیر ممکن است
احتمال وقوع:بیست و پنج درصد-مشکلات برای ما: تلفات دهشتناک انسانی ،خارج شدن کامل بسیاری از مشاغل از چرخه زندگی،یک فاجعه تمام عیار اقتصادی،ناامنی وحشتناک اجتماعی،فعال شدن نیروهای گریز از مرکز و تجزیه طلب در کردستان،خوزستان و...
۴-تداوم و تشدید تحریم ها:ایران قطعنامه شروای امنیت را رد میکند و با قطع نامه های شدید تری روبرو میشود،حرکت به سوی پروژه ای مشابه برنامه نفت در برابر غذای عراق،اعمال فشار های روز افزون سیاسی و امنیتی برای فروپاشی از درون،قرار گرفتن مردم بین سیاست مشت آهنین جمهوری اسلامی برای سرکوب هرگونه ندای مخالف و فشارهای سخت اقتصادی ،حمله محدود نظامی علیه برخی اهداف هسته ای پس از چند مرحله تحریم و...
احتمال وقوع:چهل درصد-مشکلات ما:از دست رفتن کامل فرصتهای زندگی برای دو نسل،فشارهای همه جانبه اقتصادی و اجتماعی،کاهش وحشتناک ارزش پول ملی و تورم شدید،وقتی زنده ماندن تنها هدف ممکن میشود...
در این چهار سناریوی مختلف که من به ترتیب از خوبترین به بدترین مرتبشان کردم حالتهای مختلف آینده در پیش رو را برایتان نوشتم.هر حالت دیگری میتواند زیر مجموعه یکی ازین حالات یا مجموع چند تا از آنها باشد.اما چه باید کرد؟
به نظرم در بعد اقتصادی باید صبر کنیم تا ببینیم ظرف یکماه اینده چشم انداز شرایط سیاسی چگونه خواهد بود در صورت تداوم وضع موجود من فکر میکنم اگر کسی بخشی از ذخایر ریالی خود را به دلار یاطلا تبدیل کند ضریب اطمینانی برای آینده است
غیر از این فقط میماند حفظ کردن امید به زندگی و تلاش برای زنده ماندن به هر شکل ممکن!
پی نوشت:پیش بینی خودم این است که هر اتفاقی که میخواهد بیفتد ظرف مدت کوتاهی رخ خواهد داد.ته دلم به تلفیقی از اتفاق های یک و دو هنوز خوشبینم
گل کو می آيد
در این هنگامه خبر های بد،باید اتفاق هایی هم بیفتد که به یادمان بیاورد زندگی همچنان جاریست!آزاده و امیر احمد یک رویای خانوادگی را تعبیر کردند و کتابخانه ای به نام گل کو به راه انداختند.
گل کو هم بخش فروش کتاب دارد و هم بخش کتب امانی،امیر احمد هم بخش موسیقی گل کو را اداره میکند و بانک سی دی را هم به هکذا.برایشان دل خوش آرزو میکنم و توفیق و شادکامی...آری:گل کو می آید خنده به لب
پی نوشت:دارم پست مبسوطی مینویسم از حالات مختلف در پیش رویمان از تغییر داخلی تا تحریم و جنگ خارجی.سعی میکنم امروز تمامش کنم.
Sunday, January 21, 2007
مباد که ابليس پيروز مرگ، سور عزای ما را بر سفره بنشيند
والد-بالغ-همجنسگرايي
گاهی وقتها چنان اسیر میشم در تارو پود نا پیدای سنت که باید اتفاقی بیفته تا بفهمم اختیارم رو دادم به والدم تا برام تصمیم بگیره.سال قبل فیلمی تو امریکا پخش شد به اسم «کوهستان بروکبک».فیلم کاندید هشت جایزه اسکار شد و برای فیلم بین حرفه ای مثل من طبیعی بود که بپرم و فیلم رو گیر بیارمو ببینم اما چیزی این وسط جور در نمیومد:کوهستان بروکبک فیلمی بود در مورد روابط همجنس خواهانه میان دو کابوی آمریکایی و ذهن من تابوهای شدیدی در این مورد داشت.انقدر که حتی به حریم همچین فیلمی نزدیک نشه
مساله برام مسکوت موند تا وقتی چند شب پیش داشتم فیلمی میدیدم به اسمhigh art که برنده جایزه ساندنس شده بود.ماجرای فیلم حول محور دختری میگشت که عاشق همسایه لزبینش که عکاس درجه یکی بود میشد.با پایان فیلم،تو حالی که داشتم لذت تماشای یه فیلم خوب رو با رخوت مزمزه میکردم،به ذهنم رسید چرا من راحت نشستم فیلمی که بخش عمدش نمایش رابطه دو لزبین بود رو تماشا کردم اما حاضر نیستم فیلمی رو ببینم که محورش رابطه عاشقانه دو نفر گی محسوب میشه؟
بالغم یه سری گزینه ها رو ردیف کرد:ایا به نظر او هر انسانی مالک بدن خودش نیست؟آیا هر انسانی نمیتونه آزادانه با کسی که دوستش داره عشق ورزی کنه؟آیا...؟جواب من به همه این سوال ها مثبت بود اما چرا حاضر به تماشای اون فیلم نشدم؟اینجاست که باید رفت دست به گریبان شد با والد پشت پرده ای که بیش از حد در مواردی قدرتمنده.من مدام دارم سعی میکنم این والد سنتیه بی منطق پر از باید رو، به چالش بکشم و مجبورش کنم اختیار قانون گزاری رو بده به بالغم اما این والد ما همچنان بیش از حد در مواردی مستحکمه...بالاخره پدرشو در میارم!
پی نوشت:این همه در فشانی کردم که تهش بگم high art رو ببینید.فیلم خوش ساخت و ساختار شکنیه.
Saturday, January 20, 2007
بوی دردسر
زیاد نمیخواهم بنویسم.فقط میخواهم این دو لینک را ببینید.بعد فردا مفصل در مورد اینکه چه باید کرد صحبت میکنیم
۱-محسن رضایی:برخورد آمریکا با ایران قطعیست
۲- سید ابراهیم نبوی:ساعت صفر حمله نزدیک است
اگر لینک دو فیلتر شکنش کار نکرد.به سایت دوم دام مراجعه کنید
فردا مفصل مینویسم فقط به نظر من بحران از جدی هم جدی تر است
Thursday, January 18, 2007
گردون هفت
۱-کتاب هفته:موسیو ابراهیم و گلهای قرآن،نوشته اریک امانوئل اشمیت،ترجمه عباس معروفی و وحید مقدم:کتاب کم حجم خواندنیست این موسیو ابراهیم و مابقی قضایا.من یه نفس ظرف دو ساعت خوندمش و خیلی لذت بردم.دو ساعته میشود خواندش و دو هفته لااقل بهش فکر کرد
۲-فیلم هفته:primal fear :من فیلمهای دادگاهی را دوست دارم-از شما چه پنهان یک زمانی میخواستم بروم وکیل شوم-ریچارد گر و ادوارد نورتون را هم دوست دارم پس انگار به اندازه کافی دلیل برای دوست داشتن این فیلم که تم روانشناسانه قوی هم دارد داشته ام.بازی اداوارد نورتن محشر است.از دیدنش پشیمان نمیشوید
۳-شعر هفته:این شعر شاملوی بزرگ:«...در فاصله میان ستاره ها/شلنگ انداز رقص میکنم/دیوانه به تماشای من بیا...»
۴-ترانه هفته:ahora quein مارک آنتونی:عنوان اسپانیایی ترانه را میتوان به فارسی حالا چه کسی ترجمه کرد.برای من که کلی خاطره دارد و نفس گیر است.راستی دقت کردید خواننده های دو زبانه ای مثل مارک آنتونی یا سلن دیون وقتی به زبان مادری میخوانند و نه انگلیسی،سحر آمیزترند؟
۵-وبلاگ هفته:وبلاگ سرکار خانم رویا صدر.طنز معرکه ای دارد این خانوم
۶-پست هفته:پست هفته نداریم.فصل امتحانات و اوضاع در هم مملکت دل نوشتن انگار برای کسی نگذاشته...
۷- اتفاق هفته:استقرار موشکهای ضد موشک پاتریوت در کشورهای حاشیه خلیج فارس و اعزام دومین ناو هواپیمابر آمریکا به خلیج فارس.بیش از یک سال است که میشنویم خطر جنگ علیه ایران وجود دارد آن موقع نوشتم وقوع این حادثه بعید است امروز برایتان جدن میگویم این اتفاق میتواند از همین یک ثانیه دیگر رخ دهد.انگار پازل محاصره کامل کامل است...خدا مگر بهمان رحم کند
Wednesday, January 17, 2007
نيازمندی ها
در راستای حل بحران فی مابین بنده و خودم به افراد و یا اشیای ذیل نیاز میباشد:
۱- یک متقاضی خودکشی با دور کمر بالای ۱۲۰:توضیح آنکه مشارالیه باید به سنگاپور رفته و در یک انبار ذخیره سازی روی خود را منفجر نماید(اندازه دور کمر بالا برای افزایش میزان مواد منفجره جاسازی شده در کمربند انفجاری الزامیست)
۲-یک فروند خیّر پولدار خر:شازده فوق الذکر باید پول مسافرت داوطلب بند یک به سنگاپور را متحمل شود قربة الی الله
۳-یک نفر مرد:بعله تعجب نکنید مرد.به جان خودم تخم مرد را این روزها ملخ خورده،پیدا نمیشود که نمیشود.مرد موصوف باید شونصد سکه مهریه همسر سابق دوست من را ببرد بدهد دم در خانه شان.توضیح انکه همسر سابق دوست من دو تا برادر قلچماق داشته و پدرش تا حد سرهنگ عقیدتی سیاسی بودن خفن است
۴-تخت خواب دونفره با عرض دویست:یادتان است آن بالا نوشتم افراد یا اشیاء، خب دیدم تا اینجا همش افراد شد خواستم التفاتی به اشیاء هم کرده باشم.حالا اینکه چرا بین این همه شی من دلم تخت دو نفره میخواهد عاجزانه و برادرانه التماس میشود گمان بد نفرمایید صرفن روانشناسمان به ما گفته خر غلت زدن برای روحیه مان خوب است.به جان عزیز پدر زن سابق دوستم ماجرا همین است و لاغیر!
مابقی فهرست در زمانی حدفاصل هم اکنون تا ظهور اقا امام زمان به سمع و نظر امت همیشه در صحنه خواهد رسید.اجرکم عندالله!
Tuesday, January 16, 2007
Sunday, January 14, 2007
لبه تيغ
خوشمان بیاید یا نه شرایط امروز ایران مثل راه رفتن روی لبه تیغ است.زمانی نوشتم ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت آغاز پایان برای جمهوری اسلامی-با تعریف نظام در ۲۸ سال گذشته-است.حالا این واقعیت هر روز پررنگ تر میشود که مسوولان نظام بر روی لبه تیغی راه میروند که یکسویش پذیرش نظم جهانی و قواعد بازی دیکته شده از سوی آمریکا و سمت دیگرش تحریمهای شدید و حتی جنگ با قویترین قدرت نظامی تاریخ بشر است.
همه میدانیم در دراز مدت نمیشود روی لبه تیغ راه رفت،حفظ چنین تعادل سختی کاری نیست که در دراز مدت ممکن باشد و دیر یا زود با از دست رفتن تعادل-بر اثر فشارهای بیرونی یا درونی-تمایل به یکسو آغاز میشود.سرنوشت این چرخش به سمت تسلیم یا جنگ نه در راهروهای شورای امنیت در نیویورک یا دفاتر کار کاخ سفید در واشنگتن بلکه در تهران مشخص میشود.
تمام نشانه ها از اخذ یک تصمیم بزرگ در راس نظام خبر میدهند:پخش خبر درگذشت آقای خامنه ای دررسانه های غربی،لغو سفر هاشمی رفسنجانی به قم و عدم حضورش در جلسه مجمع تشخیص مصلحت،سفر ناگهانی احمدی نژاد به آمریکای جنوبی،عزیمت لاریجانی به عربستان تنها چند روز پیش از سفر رایس به ریاض،حمله هماهنگ روزنامه جمهوری اسلامی و همشهری به مواضع هسته ای رییس جمهور و....بازی بزرگ شروع شده است!
شخصن فکر میکنم جمهوری اسلامی راه تسلیم و سازش با جامعه جهانی را در پیش میگیرد و هزینه هایش را هم میپردازد.در هر حال زمستان داغی در تهران در پیش است
Saturday, January 13, 2007
تسليم سانسور وبلاگها نميشويم
وزارت ارشاد دولت مهرورز اقای احمدی نژاد،سایتی را مقرر فرموده که صاحبان سایتها و وبلاگها تشریف ببرند آنجا و به یاد بند پنجاه و نه اوین سوال و جواب شوند از نام و نام خانوادگی تا سایز شورت و رنگ زیر پوششان را آنجا ثبت بفرمایند تا اگر زمانی شیطان گولشان زد و خدای ناکرده در فشانی ای در فضای مجازی فرمودند که نباید، بشود سریع آنها را به راه راست هدایت کرد.
اولین سوال اینجاست که مگر همین الان وزارت فخیمه اطلاعات امکان دستیابی به مشخصات نویسندگان وبلاگها را ندارد؟بدیهیست که دارد و خوبش را هم دارد پس چرا وزارت ارشاد هم میخواهد مشخصات تا هفت پشت بلاگر ها را ثبت و ضبط نماید؟دوم اینکه برفرض که آمدیم و همه مشخصاتمان را ثبت کردیم یعنی برادران وزارت ارشاد انقدر بیکارند که هر روز سیصد هزار سایت و وبلاگ فارسی را بخوانند تا...
با در نظر گرفتن دو سوال بالا پس چرا این طرح مطرح شده است؟من گمان میکنم جواب را باید در آن جمله منسوب به سان تزو یافت که میگفت:«یکی را بکش و هزار نفر را بترسان».این طرح صرفن محملی برای تحمیل خودسانسوری به ما شهروندان وبلاگستان است
اما برابر این حرکت چه باید کرد؟فیلم مرلین-جادوگر افسانه ای انگلیس-را احتمالن دیده اید.در فیلم مرلین دشمن بد نهادی دارد به نام مورگان که جادوگر خبیثی است.در انتهای فیلم مرلین و مورگان با هم روبرو میشوند و مرلین برای شکست دادن مورگان در نهایت میگوید:«بیایید به او بی اعتنایی کنیم»با این کار و حذف توجه از مورگان او برای همیشه شکست میخورد
حالا به نظرم ما هم باید به این طرح مشوق سانسور و طراحان خشک مغزش بی اعتنایی کنیم.من به هیچ وجه وبلاگم را ثبت نمیکنم،شما هم چنین کنید!
به بهانه يک روز قشنگ برفی
Thursday, January 11, 2007
گردون شش
کتاب هفته:مرشد و مارگریتا،نوشته میخائیل بولگاکف،ترجمه دکتر عباس میلانی.
«مرشد و مارگریتا» کتابیه بی نیاز از توصیف،اگر کتاب رو بخونید متوجه میشین که کتاب چه تاثیر مهمی بر ادبیات و به دنبالش بر سینما در دوران معاصر گذاشته-از شما چه پنهون من حتی رگه هایی از تاثیرش رو بر هری پاتر هم پیدا کردم-اگر قرار باشه من ده تا از بهترین کتابهایی که تو زندگیم خوندم انتخاب کنم یکیش قطعن همین مرشد و مارگریتاست.دو تا ترجمه ازش تو بازار ایرانه حتمن ترجمه دکتر میلانی رو بخرید
فیلم هفته:shall we dance :فیلم داستان سر راست آمریکایی پسند مزخرفی داره.اما چند پارامتر هست که دیدنیش میکنه:اول اینکه دوست داران ریچارد گر و جنیفر لوپز میتونن یه دل سیر سیاحت کنند حضرات رو،دوم اینکه کارگردان در عین فیلم نامه کلیشه ایش به شعور آدم توهین نمیکنه و مهمتر از همه فیلم در مورد رقصه و صحنه های رقص محشری داره.من خودم بنا به همین بند آخر و علاقه مفرط به رقصیدن و تماشای رقص فیلم رو ۳ بار دیدم.رسمن هم اعتراف میکنم هر وقت خلقم خیلی تنگ میشه میشینم دو باره یه قسمتایی ازین فیلم رو میبینم
ترانه هفته:just one last dance :این آهنگ سارا کانر...چه خاطراتی هم پشتش هست برام
شعر هفته:چقدر دزدیدن نگاه/از چشمان تو/لذت بخش است/گویی/تیله ای/از چشمم به دلم میفتد/بانو/با مردی که تیله های بسیار دارد/می آیی؟(کیکاووس یاکیده-بانو و آخرین کولی سایه فروش)
وبلاگ هفته:قهوه خانه آقای مرعشی خواندنیست.من که مشتری ثابت این بخش از سایت برادر همسر آقای رفسنجانی هستم
پست هفته: این پست دوست معزز ناشناسم:فمنیست بودن هم اگر بخواهد از شعار خارج شود کلی دردسر دارد انگار
سوتی هفته:شخص شخیص خودم!بله خودم.ده روزه که دارم به فجیع ترین سبک ممکن سوتی میدم.دمم گرم و دلم خوش!
Wednesday, January 10, 2007
ارغنون
حدودن ده سالی بود که دلم سه تار میخواست،شروعش شاید شنیدن تک نوازی جلال ذوالفنون بود ابتدای آلبوم گل صد برگ،این اشتیاق همچنان در من ماند و عملی نشد تا دیشب که محمد فائق عزیز مفتخرم کرد به داشتن سه تارش:ارغنون
از دیشب حس خاصی دارم.انگار راه جدیدی جلوی پایم باز شده و حالا مدام به من میگوید:راه مهیاست سالک،گام بردار!
پی نوشت۱:همه دوستانی که با تبریکاتشان کائنات را شرمنده کردند از سنگ اندازی وسط روز تولد بنده و یارانی که دیشب سختی زمین نشستن و جای کم را متحمل شدند تا من تولدم را تنها نباشم هزار هزار بار سپاس!
پی نوشت ۲:آزاده جان!ممنون بابت همه زحمت دیشبت.مدتها بود انقدر خوش نبودم
پی نوشت ۳:خدا میداند جایت به اندازه همه دنیا پیشم خالی بود...
Tuesday, January 9, 2007
سلام سی سالگی
خلق ملوکانه مان مدام تنگ و گشاد میشود.در واقع هنوز نمیدانم اول گشاد میشود بعد تنگ یا بالعکس ابتدا تنگیست و بعد گشایش رخ میدهد.شخصن فکر میکنم این قضیه که آدم نفهمد در تنگیست یا گشادی ربط به بحران میانسالی دارد. چون یادم میآید قبل ترها،جوان که بودم همچین چشمی، تنگی یا گشادی اوضاع را تشخیص میدادم اما سال به سال دریغ از پارسال...
پی نوشت کن فیکون کننده:کائنات محترم!همه سعیت را کردی که آفتابه بگیری به روز تولد سی سالگی من،اما چاییدی.به فرموده امام راحل:ما راست قامتان جاوید تاریخیم
Thursday, January 4, 2007
گردون پنج
کتاب هفته:مرگ در میزند،نویسنده: وودی آلن،مترجم:حسین یعقوبی،نشر چشمه
وودی آلن فقط فیلم ساز یا بازیگر نیست بلکه فراتر از آن و درواقع نویسنده است.«مرگ در میزند»مجموعه چند داستان کوتاه آلن است که توام با لبخند به فکر هم فرو میبردتان.داستانی دارد در مورد آدمی که به دنیای کتاب ها سفر میکند و حکایت سفرش به کتاب مادام بواری و نرد عشق باختنش با او...خواندنیست است!
فیلم هفته:the departed :آخرین فیلم اسکورسیسی بازگشتی به عالم آشنای اوست:گنکستر ها و دنیای زیر زمینیشان.فیلمهای اسکورسیسی احتیاج به تبلیغ ندارند فقط این را اضفه کنم که ساعت یک بعد از نیمه شب فیلم را گذاشتم تا چند صحنه اول را ببینم و بعد بخوابم اماتا ساعت چهار و نیم صبح نشد از جلوی تلویزیون تکان بخورم.بازی دی کاپریو و مت دیمون حرف ندارد
ترانه هفته:you are beutifull .این آهنگ جیمز بلانت محشره به نظرم.وقتی دل میدهی بهش مدام بین غم و شادی تاب میخوری:چیزی شبیه خود زندگی
شعر هفته:بر شب بخند/بر روز/بر ماه و بر کوچه های پیچ پیچ جزیره/بر این پسرک کم رو که دوستت دارد/هنگامی که چشم میگشایم/هنگامی که چشم میبندم،هنگامی که میروم/هنگامی که باز میگردم/نان را بگیر/هوا را بگیر/روشنی بهار را بگیر از من/اما خنده ات را نه/تا چشم از جهان فرو نبندم(پابلو نرودا-یغما گلرویی-جهان در بوسه های زاده میشود)
پست هفته:این پست فریبا .واقعن لذت بردم از خوندنش
وبلاگ هفته:میمون بی مغز .طنز گزنده بی پرده اش محشر است.به جرات میتوانم بگویم یکی از قویترین قلمهای طنز وبلاگستان را دارد.
درفشانی هفته:رییس جمهور مهرورز در خوزستان:با افزایش جمعیت مشکلی نداریم،توانایی تامین غذای سیصد میلیون نفر را داریم
معاون رییس جمهور مهرورز:دو دهک پایین جامعه ایرانی غذای غالبشان نان و ماست است.
نظر بنده:فکر بدی نیست : سیصد میلیون ایرانی که نان و ماست میخورند و بوقلمون خوردن حضرات را تماشا میکنند
Wednesday, January 3, 2007
جلبکيسم دوستانه
پیش نوشت:اولش بگویم خلقم به شدت و با تمام قوا خوش است.به گزارش مورخان بی طرف چنین خلق خوشی ظرف چند ماه گذشته بی سابقه بوده و باعث بسی شگفتیست!
اصل داستان اما موضوع دیگریست:بزرگواری ساعت یک بعد ازنیمه شب اس ام اس مهیجی ارسال فرمود با این مضمون که:«من شماره موبایلت رو ندارم.شمارت چند بود؟».من که تقریبن نیم تیغ ولو بودم سر جایم و داشتم خیر سرم کتاب میخواندم به فکرم رسید که خوب اگر این حضرت اجل شماره مرا ندارد این اس ام اس چطور ارسال شده،اما اقرار میکنم اصلن حوصله بحث نداشتم.شماره خودم را در کمال بلاهت برایش فرستادم.بعد حضرت مربوطه شروع فرمودند به رقص سرخپوستی و هلهله که تو چقدر ابلهی و مزه عرق میکنمت و ازین حرفها و ما تازه فهمیدیم سوژه آن ذات اشرف شده ایم و بساط خندیدن به ریش ما به راه است.فردایش هم تشریف بردند و نوشتند که آی کیو این حقیر در حد جلبک است و ...
سرخ پوست مربوطه جلبک را خوب امده ولی یادش رفته که بگوید من جلبک خری هستم.یعنی خودم در میمانم که خریتم غالب است بر جلبک بودن و یا بالعکس.در هر صورت اینکه اگر فکر کردی کسی دوست است اصلن یک لحظه به ذهنت نیاید که دارد از تو سواستفاده میکند یا دستت میاندازد یا...در این دوره زمانه انگار تابلو، خریت است.اینها را نوشتم تا از آن کاشف جلبکهای خر ،تشکر مبسوط به عمل بیاورم که با کمترین هزینه یادم آورد روزگار را انگار رسمی دگر است
Tuesday, January 2, 2007
ما موشهای آزمايشگاهی نيستيم
مدیریت محترم پرشین بلاگ
بیش از دو ماه است کاربران پرشین با مشکلات متعددی در بروز رسانی و کامنت گذاری روبرو هستند که طیف این مشکلات از فقدان دسترسی به سایت تا کندی مفرط سرویس ها متنوع است.ظرف دیروز و امروز هم ابتدا دسترسی به وبلاگ ها بدون هیچ اطلاع قبلی با مدودیت مواجه شد و سپس امکان درج نظر برای وبلاگ های پرشین بلاگ از دست رفت.
هر عقل سلیمی میپذیرد که بروز مشکل در سرویس رسانی هایی ازین دست غیر قابل اجتناب است اما حداقل توقع میتواند این باشد که مدیران پرشین بلاگ،کاربران خود را موشهای آزمایشگاهی فاقد حقوق نپندارند و در مورد مشکلات عدیده اطلاع رسانی نمایند،حالا عذر خواهی پیشکش.
هر چند کاربران پرشین بلاگ پولی بابت سرویس های دریافت شده پرداخت نمیکنند اما بدیهیست تنها سرمایه سایت محترم پرشین بلاگ همین حضور کاربران و امکانیست که ازین بابت با جذب آگهی تبلیغاتی و روشهای دیگر در آمد کسب کنند پس حفظ حریم این کاربران و تلاش برای اسایش آنان با هر منظری از واجبترین امور است.
ما همه پرشین بلاگ را نوعی خانه مجازی میپنداریم و به آن دل بسته ایم .لطفا مجبور به مهاجرتمان نکنید
پی نوشت:دوستان متن این اعتراضیه یا هر متن مشابهی را در وبلاگهایتان منتشر کنید.هدف رساندن صدای جمعی کاربر به گوش مدیرانیست که انگار به خواب خرگوشی فرو رفته اند.حمایت کاربران بلاگ اسپات و بلاگفا موجب مزید امتنان خواهد بود
از پرشين بلاگ و باقی قضايا
دیروز ارتباط سرور پرشین بلاگ با همه دوستان قطع شد:سایت مدعی بود که در حال بهینه سازیه و ارتباط میسر نیست.جالبه امروز هم که ارتباط بر قرار شده یک خط توضیح جایی ندادند که چرا این مشکل پیش اومده و یا بهینه سازی فوق الذکر در چه راستایی بوده،این یعنی خوار شمردن مخاطب!
بیایید فرض کنیم پرشین واقعن مشغول بهینه سازی سرویس هاش بوده،در این صورت:اولن چرا از قبل به کاربران اطلاع رسانی نشده،ثانین چرا بعد از پایان این به اصطلاح بهینه سازی گزارشی از تغییرات مخابره نشده؟
عده ای از دوستان این مساله رو در راستای طرح شناسنامه دار کردن سایتها- که توسط دولت مهرورز اجرایی خواهد شد-قلمداد کردن اما من فکر نمیکنم دولت اقای احمدی نژاد بعد شکست افتضاح شوراها انقدر ابله باشه که خودشو بازهم با طبقه متوسط در بندازه.تقریبن مطمئنم که فشار مضاعفی به وبلاگها نمیاد
پس تنها گزینه منطقی بابت مشکل دیروز عدم کفایت مسوولان پرشین بلاگه.عدم کفایتی که خیلی وقته خودشو با مشکلاتی چون خطاهای فراوان در به روز رسانی و زجر مکرر برای کامنت گذاشتن در وبلاگهای تحت پوشش پرشین نشون داده...
فقط انگار میشه گفت:خجالت بکشید دوستان پرشین بلاگ!شرایطتان شرم آور است
مهم:از همه دوستانی که صابون پرشین به تنشون خورده ظرف این دو ماه اخیر،خواهش میکنم پستی مشابه رو در وبلاگهاشون بنویسن.شاید این اتمام حجت با حضرات مدیران پرشین بلاگ تغییری حاصل کنه و لااقل دوستان رو وادار به پاسخ گویی بنماید. لطفن هم خودتون بنویسید و هم از دوستانتون بخواهید که این کار رو انجام بدن
اين يک آزمايش است
نیت فعلن این است که ببینم پرشین بلاگ معزز اجازه نوشتن به ما میدهد یا خیر