سلام سينا جان!چيزکی برايت نوشتم.تولدت مبارک،خوش باد روزگارت!
۱-اين روزها تند و تلخ شده ام.دوستانی که می آزارمتان،در عفو لذتی است که در انتقام نيست.
۲-تاب ميخورم/ميان سکوت و ابتذال/گويايی چشمهاوخاموشی لبها/تاب ميخورم و دلم سخت ميگيرد /وقتی /شادی کودکانه سواری بر بال باد/در وهم جاودان سقوط /محو ميشود.
پی نوشت: يلدا تو بلاگش يه چيزی نوشته که حتی من بد اخلاق رو هم خندوند.سادگی،صراحت و طنز لايه لايه نوشته هاش هميشه منو تحت تاثير قرار ميده
از چيزکت خوشمان آمدو اراده ملوکانه مان بر اين استوار گرديد که ۱۰۰ عدد کنيز جيگر تو دل برو رو برايت امر به ارسال کنيم
ReplyDeleteبابا تو ديگهend دون ژوانی و حشريت هستی . بازی بازی با اسم پدر معنوی هم بازی؟ حالا گيريم کرايه خونت عقب افتاده چرا وقت پدرمعنوی رو می گيري .مگه منه فدایی مردم؟ بيا پيش خودم بلم جان!! وام می دوم بی بهره با لواط بازی کنه .يعنی با لبات بازی کنه:))
ReplyDeleteخارج از شوخی تولد بزرگ مرد خطه وبلاگستان مبارک
ReplyDeleteسلام...به اميد روزگاری بهتر برای شما...بايد آزرده شويم تا روزی توانمند باشيم....
ReplyDeleteنه ! بازم سینا ؟
ReplyDeleteامير سلام.....تلخ و تندت رو هم می خرم ۱۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰تا
ReplyDeleteمگر نشنیدی میگن از دوست هر چه رسد نکوست.
ReplyDeleteاز تو هم هرچه رسد نکوست ما به جان ميخريم.
ReplyDeleteاتفاقا میخواستم احوال در پوستین خلق را از تو بگیرم.
ReplyDeleteان گوشمالی هم که گفته بودم راجع به پينگ کردن بود.
ReplyDeleteادرس را مجدد برایت گذاشتم.
ReplyDeleteاز هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/زنهار از این بیابان زین راه بی نهایت
ReplyDeleteآقای سینا تولدت مبارک اگر بدونی این امیر دیشب برای نوشتن این به قول خودش چیزکی چه کله معلق هایی زد. نشان به آن نشان که آقا را به زور از روی اپن آشپزخانه آوردیم پایین. شاد باشی و با شادمانی دیر بزی.
ReplyDeleteامیر جونم وقتی من حالم گرفته ست مامان برام سیب زمینی سرخ می کنه خودت که می دونی و من همیشه هم دلم براش می سوزه که گیر این خل و چلهای زبون نفهم افتاده هم تو دلم بهش می خندم اما حالا که هی راه به راه بهت چای نعنا می دم و فکر می کنم شاید به حالت تاثیری داشته باشه حس ما مان رو خوب می فهمم خوب خوب.
خيلی می خوامت ها:). نوکرتم دربست بدون مسافر بين راهی.
ReplyDeleteسلام امير جان! ممنونم از لطفت... ايشالا شما هم هميشه دلت خوش باشه و دمت گرم... از اين که حوصله کرده بودی و سياه مشقهای من رو خونده بودی يه بار ديگه ممنون... خوش و سلامت باشی... يا حق!
ReplyDeleteآقا خيلی دوست دارم ناديده رفيق توپ مينويسی و من تخمم حال مياد دارم با اين در پوستين خلق زندگی ميکنم! چرا آدرس اينجا رو زودتر به من ندادی مومن؟!
ReplyDeleteپدر معنوی تولدت مبارککککک :*
ReplyDeleteاينجا هم تولد پدر معنوی بزرگ مبارک .. امير تولد خودت چه روزيه؟
ReplyDeleteسلام....من خيلی دورم ظاهرا چون شما با جمع ما اشنا و من غربه با شما....خوش اومديد.؛خوشحالم از اشناییتون..؛ببخش دیر اومدم ابی باش
ReplyDeleteا...تو که تلخ نبودی!!!
ReplyDeleteمرسی ...............
ReplyDeleteپدر معنوی تولدت مبارک ......... / تو هم تلخ نباش ديگه !
ReplyDelete:) دل تو هم شاد...
ReplyDeleteبند دو نوشته ات من رو ياد يکی از شعرهای دوران نوجوونيم انداخت که يه بيتش اين بود : بسته بايد در چنين حالی دهان *** حرف بايد زد وليکن بی زبان. مطلب واقعاْ زيبايی بود.
ReplyDeleteعرض به معروضم جناب استادکه من بعد از مدتها بلاگ شما رو سر تا ته خوندم و بسی مستفيذ گشتم و چون کرم سخنگويی از بچگی در ما بوده و همانطور که قدما نقل فرموده اند ُ از آن گياهانی است که فقط و فقط در ايران سبز ميشود و نخود هر آش است ُ من در طرحی ضربتی خودم رو به عنوان سخنگويی اين بلاگ مستطاب در آوردم با نام پر آوازه ء ويلان الدوله ...در همين باب در پستهای قبلی مشاهده گشت که گفته اند که آقا بی ناموسی مينويسی آقا نکن بر باد رفت : ويلان الدوله ميفرمايد : چشم ُ پاستوريزه اش ميکنيم ُ اصلا هر جور شوما بگين ميکنيم !
ReplyDeleteسلام دوست عزيز از اينکه به من سرزدی ممنون اونجا ازاده اينجا اميری؟ در هر حال پاسخ ب سوال شما امادس ميتونين ببينين موفق و شاد باشيد
ReplyDeleteيعنی چی جهنمی نبود ؟ تعريفه ؟ فحشه ؟ فحش در مکان تعريفه .. تعريف در حد فحشه ؟ چيه ؟
ReplyDelete