Wednesday, October 10, 2007

ديروز از زاويه ای ديگر

۱-دوست دارم در هر اتفاق ناخوشایندی جنبه خوشایندی هم پیدا کنم.دیروز از آن روزهای بد بود.از آن روزهایی که اتفاقات بد دسته جمعی می ایند سراغت و زمین و زمان میریزد بهم اما میان همان شلوغی دیروز فکر کنم بشود به رفتار بالغم نمره قبولی داد.بالغم توانست در حالی که کودک زخم خورده مدام تکرار میکرد:«دیدی گفتم هیشکی دوست نداره»و والد مدام پیغام میفرستاد:«همش تقصیر توست،همیشه تقصیر توست»،راهش را پیدا کند،کار احمقانه ای نکند،حتی خودش را بگذارد جای طرف مقابل،ماجرا را از دید او ببیند و از دید او برای کودک درون توضیح بدهد چه شده تا کمی آرامش کند.

۲-بالغم توانست وسط همان حال و احوال،کودک را مهار کند تا دنبال مقصر نگردد،سهم خودش از ماجرا را ببیند و حتی درسش را هم یاد بگیرد.جناب اقای بالغ حتی بلد بود میان آن قیل و قال برای خودش شفاف کند چرا ناراحت است و از چه ناراحت است؟برای من که معمولن تنوره کش درین موارد عمل میکردم ،گام بزرگی به جلوست،دم خودم و بالغم گرم!

پی نوشت من باب تاکید:کسی مسوول توقعاتی که ما از دیگران داریم نیست.توقعات ما مال خودمانند و اگر محقق نشدند بهتر است جای متهم کردن بقیه به این فکر کنیم که شاید از ابتدا خواسته هامان غیر واقعی بودند یا درست برای طرف مقابل شفاف نشدند.این طور به ماجرا نگاه کنیم یا سقوط از بهشت نداریم یا دردش کمتر است.این را برای خودم نوشتم که یادم بماند من مسوول احساساتم هستم و نه هیچکس دیگر حالا هر چقدر هم عزیز!

پی نوشت سانچویی:ارباب میبینم خود شیفتگیت به جاهای حساس رسیده،خودت برای خودت نوشابه باز میکنی،خودت واسه خودت هورا میکشی،یهو خودت به خودت نوبل بده قال قضیه رو بکن!

پی نوشت برای شکرگزاری:تصمیمم را گرفته ام که به خاطراتم احترام بگذارم میماند این وسط شکر خدا بابت اینکه کمکم کرد راه درست را انتخاب کنم و پی در پی نشانه هایی فرستاد تا بدانم تصمیمم چقدر چقدر درست بوده

6 comments:

  1. يه مقاله خونده بودم چند وقت پيش با عنوان با دنده ی معکوس حرکت کنيد! محتواش اين بود که هر اتفاق بدی رو می شه يه جورايی به خوبی به نفع خودت برگردونی! البته با خ ل ا ق ی ت!

    شماره ی ۱ منو يادش انداخت. هر اتفاق بدی جنبه ی خوبی هم داره

    ReplyDelete
  2. برم پست پايين رو بخونم شايد يک چيزی دستگيرم بشه

    ReplyDelete
  3. من که کلا اصلا نميدونم توقع چی هست!! به جان خودم اينقده من ماهم به کل هيچ توقعی از هيچکس ندارم..درست تو بحبوحه اتفاقاتی که می افته فقط من مقصرم...من ديگه از اونور بوم افتادم به سلامتی...:))

    در ضمن به شما تبريک ميگوييم و در خصوص خود شيفتگی هم هيچ اشکالی ندارد... در ضمن در روايات آمده در شرايطی که خودشيفتگی می تواند مثمر ثمر (درست نوشتم؟؟؟!‌) باشد نه تنها اشکالی ندارد بلکه از اوجب واجبات است. نقطه

    امضا:خودشيفته فارغ التحصيل حوزه :دی

    ReplyDelete
  4. آخرش يک خدا را شکر می ماند فقط.

    ReplyDelete
  5. خوب فریبا جون من هم خوب اعتراف می کنم ایناهاش: من  در همين لحظه مردم از فضولی.

    در ضمن امير جان فهميدی وبلاگ داستانهای تخيلی به روز شد يا بازم بايد بهت بگن

    ReplyDelete
  6. شیفته‌ام مي‌شوم!

    اینگونه‌ام که عاشقانه نگاه مي‌کنی!

    ReplyDelete