Monday, May 7, 2007

روزگار دوزخی آقای امير

دلم میخواد بیایم سر بگذارم روی پاهایت،گریه کنم یک دل سیر تا مژه هایم بچسبند بهم از فرط اشک...این عقل بی پیر سگ مصب اگر بگذارد!

پی نوشت۱:عنوان را از کتاب«روزگار دوزخی آقای ایاز»نوشته رضا براهنی کش رفته ام

پی نوشت ۲:شعری دارد همین اقای براهنی در مجموعه ظل الله اگر درست یادم باشد میگوید:«مادر چرا همانطور که مرا بیرون دادی حالا بالا نمیکشی؟»

No comments:

Post a Comment