Wednesday, May 20, 2009

ابعاد زنانگی-1

شناخت روح زنانه همیشه به چند دلیل عمده برایم جذاب بوده است:نخست اینکه من آدمی درون گرایم و جهان درونی،جهانی با قوانین زنانه است.دوم اینکه من مردی آنیماییم و شناخت زنانگی در نهایت کمکم می کند رابطه بهتری با خودم برقرار کنم و قوت ها وضعف های خودم را بهتر بشناسم.علاوه بر اینها من تجربه دریده شدن توسط بخش تاریک زنانگی در یک زن بیرونی را دارم،می دانم این اتفاق چقدر می تواند وحشتناک باشد و می دانم تنها راه پرهیز شناخت بیشتر و بیشتر زنانگی است؛زنانگی که همزمان هم متولد می کند و می میراند!


نتیجه این نیاز به شناخت جهان زنانه، خواندن و فکر کردن بسیار بوده است.این میان،جدا از دستاورد های درونی، چیزی که برایم جالب است کم رنگ و بی ارزش شدن نقش های سنتی زنانه در نسل جدید زنان ایرانی است.همسر بودن،مادر بودن و به میزان کمتری معشوق بودن از چشم نسل نوین افتاده و داشتن دستاورد های مادی،تحصیلات،استقلال و...اولویت بیشتری یافته است.در واقع ما داریم همان موجی را از سر می گذرانیم که غرب از دهه  هفتاد تا همین چند سال پیش به شدت درگیر آن بود.درک اینکه زنان تمایل به دستاورد های مردانه برای اثبات برابری داشته باشند کار سختی نیست.درک اینکه بخش مدرن تر جامعه در حال گذار ایرانی به داشتن موقعیت شغلی و تحصیلی بیش از توان ایفای نقش های سنتی زنانه در یک زن اهمیت می دهد نیز با توجه به شرایط اجتماعی و اقتصادی امروز ما قابل درک است.می شود این روند را درک کرد اما آیا این قابل تایید است؟


با کمی تسامح در ترجمه،چهار نقش کهن الگویی بنیادین زنانه را می توان در روان هر زن برشمرد:مادر،معشوق-همسر،الهام بخش و جنگجو.بخش سنتی جامعه مردسالار، نقش مادر-همسر را تشویق می کند و بخش مدرن آن به نقش جنگجو-معشوق بهای بیشتری می دهد.در چنین جوی تکلیف زنانی که بخش جنگجوی درونشان فعال تر از سایر نقش هاست مشخص است:آنها در جو فعلی خوشحالند.زنان بسیاری هم تحت تاثیر جو و فرهنگ غالب به سمت جنگجو شدن حرکت می کنند تا از تایید خانواده و اجتماع برخوردار شوند اما هر دو گروه این زنها با تقدم و تاخر زمانی به جایی می رسند که چیزی کم است،چیزی اشتباه است.حتی تمام آن دستاورد های دنیای مادی:شغل،تحصیلات،درآمد خوشحالشان نمی کند.خیلی از زنان در این مقطع برای جبران کمبودی که درونشان حس می کنند هدف های بیشتری در جهان مادی برای خود تعریف می کنند:کارشناسی ارشد به دکترا تبدیل می شود،ماشین به مدل بالاتر،ارتقای شغلی و...تمام این هدف ها به طور موقت زن را خوشحال می کنند اما باز هم بعد از دستیابی به همه این دستاورد ها باز زن احساس خلا و پوچی می کند.انگار نیازی غریزی به عمق تاریخ،بی پاسخ مانده است!

8 comments:

  1. اول بودن خود را اعلام کنیم بعد بریم بخوانیم

    ReplyDelete
  2. چه قدر کامل می فهمم این متن را

    ReplyDelete
  3. نسیم کجای این قاب آبی کمین می کنی که همیشه اولی؟

    ReplyDelete
  4. و چیزی کم است..خیلی چیزها، که تقریبن مجالی برای تجربه کردنش نمی گذاریم، یا حتی اگر ناچار شدیم باز انکارشان میکنیم..
    فکر میکنم من یکی خوب بدانم!

    ReplyDelete
  5. باید متقابلا عرض کنم "خدا خیرت بدهد که چیز یادمان می دهی" ارباب ;-)

    ReplyDelete
  6. خوبه که شماره دو هم قراره داشته باشه:)

    ReplyDelete
  7. منم کاملا موافقم این هم از تاثیرات حضرت یونگه من دارم روزی بیش از 8 ساعت با سیستم مدیریت مردانه و متاسفانه خراب کار می کنم و تمام نشانه ها داره به این سمت هدایتم می کنه که اینجا جای من نیست.خدارو شکر که هنوز ازدواج نکرده ایم!

    ReplyDelete
  8. ب مثل بهارMay 21, 2009 at 3:14 AM

    فقط خدا می داند که در طول تاریخ چه بر سر زن آمده!این هم نوعی اش هست که شما اشاره فرمودین و بسیار شیوا!
    اما تر جیح می دهم پارت 2 را هم بنویسید تا به قول شاعر :بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است.

    ReplyDelete