Friday, November 4, 2011

خ مثل خیانت

به گمانم آنچه که مورد خیانت واقع شدن در رابطه را درد بی درمان می کند فقط از دست رفتن عشق یا بر باد رفتن تعهد نیست. یک بخش جدی خونچکان قصه آن احساس بلاهت است وقتی که فکر می کنی این همه ماجرا جلوی چشم بوده و تو ندیده ای نفهمیده ای...یک بخش رنج آور و شاید دردناک ترینش همین توهین بی واسطه به شعور توست که به بازی گرفته شده ای و ابله فرض گشته ای. دردش به گمانم بیشتر از این نباشد که دوستت نمی دارند، کمتر هم نیست
آدم وقتی خنجر می نشیند میان شانه هایش دقیقن شاید نفهمد خشمش از ضارب است یا از خودش که چطور پشت حریر لبخند،برق دشنه را ندید، ابله بود و گذاشت مورد تمسخر واقع شود. این تمسخر، این به بازی گرفته شدن، سخت ترین جای قصه است. بعد روزها که می گذرد می بینی جای خشم، جای اندوه، جای فقدان؛ ترمیم شده اما زخم بلاهت همیشه همچنان خونین است، ترمیم نمی شود و به دادش نرسی، زخم بلاهت خیانت می شود سرنوشت تو...تو که ندیده ای ، نفهمیده ای ندانسته ای...ء 

2 comments:

  1. همیشه دعا می کردم اگه کسی مورد خیانت قرار گرفت، هیچ وقت نفهمه.هیچ حسی بدتر از فهمیدن آنچه بر سرت رفته و نفهمیده ای ، نیست

    ReplyDelete
  2. دترین وجه خیانت را نگفتی دوست من
    اونهم اینه که
    خیانتکار نابکار راست راست !! و بر و بر توی چشمای آدم زل بزنه و در حالیکه مثل حاج زنبور عسل پلکهاشو بهم میزنه
    خودش رو بی گناه و معصوم نشون بده....این دیگه یه مشت محکمه توی اونجای بد کسی که بهش خیانت شده ..البته یعنی توی روحش
    پاینده باشی
    گشتاسب آریایی خوش

    ReplyDelete