Saturday, April 14, 2012

ابو‌موسی

آدمی که منم از نوجوانیش تا کنون فرق بسیار کرده. خیلی چیزها بود که روزی برایم مهمتر از مهم بودند و حالا حتی یک مشغلهء ذهنی گاه‌به‌گاه هم نیستند و بسیاری مسائل که زمانی درجه چندم فرض می‌شدند ولی امروزه روز بایدهای مهم زندگیم هستند. این میان معدود چیزهایی تغییر نکرده و یکی از آنها همین دوست‌داشتن این آب و خاک است. یعنی تمامیت این گربه و سلامتش از معدود چیزهای غیر قابل مذاکره برایم محسوب می‌شود. بعضی حرفها در همین راستا استدلال محکمی پشت خودشان ندارند مثلن اینکه فلان مردمان مقیم گوشه‌ای ازین خاک می‌توانند برای خودشان تصمیم بگیرند که مستقل شوند یا به دیگری بپیوندند برهان باطلی است. اگر اعضای یک خانواده در خانه‌ای زندگی می‌کنند هر تصمیمی برای آن را باید تمام اعضا بگیرند و به گمانم این استدلال که این اتاق من است می‌خواهم آتشش بزنم یا متصل شوم به همسایه چون اتاق من است بی‌پایه می‌نماید. آنجا خانهء ماست و آن اتاق ذیل این خانه تعریف می‌شود. همچنین استدلالی به این مضمون که چون ممکن است در این سی ساله بعضی نارسایی‌ها وجود داشته باشد پس حق داریم همه چیز را رها کنیم و قل بخوریم سمت چربتر ماجرا به ذات محل مناقشه است. ایران نه فقط سی و چند سال که هزاران سال تاریخ دارد و فراز و فرود بسیار به خود دیده و نمی شود صرفن با عینک معاصر به تمامیتش نگریست و مجوز تجزیه داد.ء
کلن به گمانم انگار وطن دوستی سکهء روزگار نیست، مد محسوب نمی‌شود. هر چه جهان‌وطن بودن باکلاس و فخرآور است ، در مقابل ملی‌گرایی دمده و شرم‌افزاست؛ باشد من یکی اینجا دمده بودن را ترجیح می‌دهم و از همین تریبون اعلام می‌دارم شیخ محترم امارات شکر زیادی خورده و به جهنم که سفر یک مقام ایرانی به بخشی از خاک ایران نقض حسن همجواری حضرات عرب تصور می‌شود و همین هست که هست واگر این شیخ محترم فرض کرده با چند فقره جت جنگی آمریکایی و ناوچهء فرانسوی کسی شده برای خودش، بدک نیست کمی تاریخ بخواند و خرمشهر و فاو را یادش بیاورد و بیش از میزان مجاز برای سلامتیش حرف نزند همین.ء

1 comment:

  1. تمام دیروز داشتم جون می کندم همینو بگم!

    ReplyDelete