Thursday, January 7, 2010

از سر بد اخلاقی

رعایت مرز آدم ها گاهی وقت ها سخت می شود. یعنی به بندباز شبیه می شود کسی که بخواهد هم خواسته های خودش را پیش ببرد هم حریم رعایت کند. بخصوص آنجاها که مرز ها خاکستری اند و تو نمی دانی دقیقن الان ترجمه ی رفتارت چیست. یعنی فکر کنم به حدبلاهت نزدیک دارم می شوم رسمن از بس که برای هر قدم ساده ای هزار بار چرتکه می اندازم.


کتابی داشتم می خواندم از رومن گاری. جایی اشاره کرده بود به نطق چرچیل در مجل انگلیس بعد از امضای پیمان مونیخ میان بریتانیا و فرانسه از یکسو و آلمان هیتلری از سوی دیگر. چرچیل ناراضی از این پیمان گفته بود« شما شرمساری را انتخاب کردید تا از جنگ نجات یابید اما من به شما می گویم به رغم این هم شرمساری خواهید داشت و هم جنگ». پیشبینی چرچیل درست از کار درامد. حالا من و چرچیل نداریم که، با خودم فکر می کنم ببین با وجود این همه تلاشت بری رعایت باز انگار نمی شود یا نمی خواهی بشود پس دو زار خودخواهی پیشه کن و خودت باش. بگذار فردا هم بگذرد و من یکسال بزرگتر و عاقل تر شوم. چو فردا برآمد بلند آفتاب...

6 comments:

  1. ای بابا بداخلاقی چرا تو این شب های مبارکانه؟

    ReplyDelete
  2. پست قبلتو که خوندم چشام 4 تا شد چون یکساله دارم از درد دندون می پیچم و می دونم کدوم دندونه اما همه دکترها می گن هیچیش نیست سال به سال هم داره دردش بدتر می شه جوری که سمت راست دهنم فلج شده! آدرس دکترتو بده تا اقلا این یه کاری بکنه چون ظاهرا جران اعتماد به تو رو داره!

    ReplyDelete
  3. فرداها می گذره و ماها هیچ کدوم بزرگ نمی شیم ...

    ReplyDelete
  4. اصلن اين زندگي اين روزهاي ما چرا اينهمه سخت شده بابا؟ عجب نسل پيچيده اي شديماااااااا

    ReplyDelete
  5. تجربه من میگه هر مار کنی آخرش یکی دلخور می‌شه. اینه که من دیگه به مرزهای خودم فکر می‌کنم فقط و البته به عمد کسی را آزار نمی‌دهم.

    ReplyDelete
  6. بری
    مجل
    این دو عبارت در متن این پست نامفهوم و معیوب است.
    دومین بار است که تذکر می دهم .
    خوش باشی.

    ReplyDelete