Thursday, March 3, 2005

پشت به قبله، رو به خدا نشسته ام و زار ميزنم:رب اشرح لی صدری و يسرلی امری

12 comments:

  1. سلام.چی شده باز؟؟از دهم؟افسردگی؟؟بيشتر به خودت برس.

    ReplyDelete
  2. سلام...ممنون که سر زده بودی...والله اوضاع ما که ....چی شده امير؟چرا باز داغون می زنی؟مراقب خودت باش...بهم سر بزن به روز شدم

    ReplyDelete
  3. سلام رفیق...
    امیر چی شده؟؟؟؟؟؟؟آشفته ای رفیق؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مراقب خودت باش..خیلی نگرانم

    ReplyDelete
  4. سلام امير ... نگرانم کردی ؟ خوبی ؟

    ReplyDelete
  5. سلام . آمیـــــــــــــــــــــــــــــــــــن .

    ReplyDelete
  6. پشت به قبله . رو به خدا ....... هوم ؟؟؟؟ خوشمان امد !!!

    ReplyDelete
  7. سلام امير عزيز...چه طوری رفیق شفیق؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ReplyDelete
  8. سام عليک .... گفتم بيام بدون کامنت نمونی . با اينحال من از آدمهای خوش تیپ مثل تو خوشم مياد . در ضمن داستان بعدی رو ميخوام از سارهای زندگی زير ميز نهارخوری بنويسم ... ايده داری خريدارم ...

    ReplyDelete
  9. می دونم حوصله خود سانسوری نداشتی...

    ReplyDelete
  10. و می دونم که صاحب قبله ات میاد روبروت میشینه و به حرفهات گوش میکنه

    ReplyDelete
  11. و خدايي كه در اين نزديكي ست...

    ReplyDelete
  12. دختر ارديبهشتیMarch 5, 2005 at 4:17 PM

    اينجوری بيشتر ميشنوه؟؟ می شنوه/؟ می شنوه؟؟؟

    ReplyDelete