Sunday, October 2, 2005

مشنگيت

وقتی که تو نيستی/ من حزن هزار اسمان بی ارديبهشت را گريه ميکنم(سيد علی صالحی)


۱-نميدانيد چقدر لذت بخش بود تماشای شادی دو عزيز که که نيک ترين نيکان اين روزگارانند.همه چيز خوب،صميمی و زلال بود.زلالی که مدتها در هيچ محفلی نديده بودم.شاديتان مبارک و مستدام!


۲-خدای مردهای تنها،خدای مردهای آچمز،خدای رازهای پنهان ،خدای آه و نياز،خدای پاييز برگ ريز،خدای...(سعيد جان کپی رايتت محفوظ)


۳-فرض کنيم يه وبلاگی هست که شما بدون اسم و مشخصات توش مينويسين...بازم فرض کنيم فقط دو نفر از وجود اين وبلاگ مطلعن يکی شما و يکی يه دوست...بازم فرض کنيم شما يهو يه کامنتی تو بلاگتون ميبينين که به اسم، مخاطب قرارتون داده،اونم چه مخاطبی...شما در مورد اين وبلاگ به کسی چيزی نگفتين...تنها نتيجه منطقی همون نتيجه کوفتی که من نميخوام بگيرم!


۴- مهدی ميگفت «قبلا اينجا يه چيزايی مينوشتی که هم خودت ميفهميدی هم بقيه،حالا ما که نميفهميم خودت چی؟».بابتش از همتون معذرت ميخوام.افسرده يا مضمحل نيستم،فقط خيلی دلتنگم و خيلی بيشتر دلنگران.سر جدتون بحث شيرين نصيحت رو هم بی خيال شين.خودم پاش بيفته بلدم برای همه خلق وبلاگستان نصيحت در بکنم.


۵-بله...منتظر نبودم جلوی پام فرش قرمز پهن شه ولی ادما معمولا دوست ندارن ايراداشون تو صورتشون کوبيده بشه!


سانچو:ارباب!مشکل شما اينه که به سرعت از مرحله رويا پردازی و خيال بافی به مرحله مشنگيت سقوط ميکنيد.مرحوم دون کيشوتم مثل شما بود.


 

10 comments:

  1. سلام. راستش ديگه خندم گرفته از اين وضع. من بنالم تو بنالی او بنالد ما بناليم شما بناليد ايشان بنالند (کی نمی ناله خدا اعلم!!!) می خوام يه بار هم شده جسارت کنم بگم بسه خدا کاسه کوزه اين همه زاری و ناله رو جمع کن جراتشو داری دل ملت رو يه کم شاد کن!!!

    ReplyDelete
  2. اين نيز بگذرد ...................

    ReplyDelete
  3. ...........

    ReplyDelete
  4. سلام.آچمز بودن رو خوب میدونم چه دردیه. خدا از آچمزی درت بیاره. آمین.

    ReplyDelete
  5. واسه بند ۳..!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    ReplyDelete
  6. تکرار...فاتحان بر زمين می افتند اما بر زمين نميمانند...بند ۵....

    ReplyDelete
  7. سلام.برادريت دلگرمم نگه می داره...با اين مدد ٬ای٬...بد نيستم.

    ReplyDelete
  8. رو سر بنه به بالين تنها مرا رها كن
    ترك من خراب شبگرد مبتلا كن...
    حالا البته بماند که ترکش ميکنند بيچاره ميشه. ولی گاهی بايد خلوت کرد با خوده خود.
    نصيحت نبود . چون منم از نصيحت های بوی نا گرفته حالم به هم ميخوره

    ReplyDelete
  9. چقدر خدا را صدا کردی امیر ؛حتما یکبار جوابت داده بقیه اش تو دلت گفتی یا فقط صدایش کردی؟

    ReplyDelete
  10. دلتنگ و دلنگران .... همه ي حال اين روزهاي من!

    ReplyDelete