Tuesday, September 9, 2008

پاسخ به ایوب

صحنه شب خارجی،مرد نشسته همراه با دخترکی زیبا درون کالسکه ای که دارد آنها را دور سنترال پارک میگرداند.مرد، حریص میبوسد دخترک را و میگوید«تو خیلی زیبایی.میدونی مطمئنم خدا وسط بحثش با ایوب بهش گفته ببین درسته من یه ذره اذیتت کردم ولی میتونم از اینا هم خلق کنم-اشاره به دختر-و ایوب حق رو به خدا داده،تو جواب خدایی به ایوب»


وودی آلن-مانهاتان

8 comments:

  1. میرزا قلی خان راپورتچیSeptember 9, 2008 at 2:32 AM

    کلک مرغابی نجف‌زاده

    ReplyDelete
  2. هزارمین پستت هم مبارک!
    ببخش که من همیشه عقبم و کامنتهام رو قاتی پاتی میذارم! به هرحال وبلاگ تو از معدود وبلاگهایی بود که توی این یکی دوسال پیگیر خوندم و لذت بردم حتی اگر نظری نداشتم که بنویسم.
    خوشحالم که زنده ای که می نویسی که هنوز یکی ته وجودت مبارزه می کنه عشق می ورزه و آواز می خونه...

    ReplyDelete
  3. رضا قاری زادهSeptember 9, 2008 at 2:53 AM

    دوستش دارم ارباب ... خیلی خیلی

    ReplyDelete
  4. آخی چه گوگولی بود شایدم چه گیگیلی!

    ReplyDelete
  5. این روزا چه همه بحثه وودی آلنه !

    ReplyDelete
  6. وودی آلن از نوادر روزگاره

    ReplyDelete
  7. وه چه حسن تعلیلی!

    ReplyDelete
  8. یا شایدم دلبرانه ای .

    ReplyDelete