دارم نامهء اداری مینویسم برای واحد مالی. هر کس تا بحال نامه اداری نوشته باشد میداند که چه کار مسخرهایست: معنا و مفاهیم را چنان دشوار میکنی که آخرش نه خودت بفهمی چی شده نه مخاطب. میان کلمات نوشتم مستدعیاست بعد یادم آمد یکبار ریاست هیات مدیره توبیخم کرد که بابا جان تو که نباید بنویسی مستدعیاست، تو خودت راس سازمانی و اینها. بعد من همچنان در همهء نامههای مسخرهء اداریم مینویسم مستدعیاست از بس که خوب است. یکجور احساس خودم را میسپارم به تو، یکشکل غریبی از مرا به خاطرت نگهدار ، فرم خاصی از برایم دعا کن... فارغ از مخاطب، مستدعیاست همیشه این حس را به من داده که کسی جایی هست که پناهگاه بشود به وقت سختی... تو بگو انگار من ترسم را از این فضای بیرحم اداری - تجاری پنهان میکنم پس پشت هر مستدعیاست
:)
ReplyDelete