Thursday, October 16, 2014

در ستایش ویرجینیا

1- Masters of sex اسم غلط اندازی دارد و ندارد. از یک طرف گمان می‌بری با اساتید اهل فن در حوزهء هماغوشی طرفی و از سوی دیگر واقعا زندگی آدمی را به تماشا می‌نشینی که بسیاری از دانسته‌های علمی انسان در باب سکس مدیون پژوهش‌های اوست: بیل مسترز
2- آیا ما واقعا بخاطر بیل مسترز سریال را می‌بینیم؟ شما را نمی‌دانم اما من بخاطر ویرجینیا است که تماشاگر این سریالم. بازیگر زن مقابل بیل مسترز که لیزی کاپلان نقشش را ایفا می‌کند. مساله صرفا جذابیت تنانه نیست. ویرجینیا « آن » دارد، شبیه همان که حافظ می‌گفت: بندهء طلعت آن باش که آنی دارد
3- زیبایی؟ پابلو نرودا را بطلبیم به کمک تا بگوید بسیارند از تو زیباتر، از تو بلندتر اما بانو تویی... و ویرجینیا بانوست. مبهوت می‌شوی برابر زیباییش، مقهور هوشمندی و مرعوب جسارتش، و در مهربانیش مادرانگی مستدامی وجود دارد که آرزوی هر مردی است: از تو مراقبت کند بی‌آنکه نگران محصور و گرفتار شدن باشی
4- یونگ از زنانی حرف می‌زد به نام زنان آنیمایی. به طور خلاصه معتقد بود بعضی زنان توانایی آن را دارند که فرافکنی آنیمای مردانه را به طور غریزی دریافته و همان تصویری را نشان آن مرد دهند که او به عنوان زن اثیری و غایت خواسته‌اش از جهان زنانه، به ذهن دارد. ویرجینیا زن آنیمایی است. تلفیق حیرت‌انگیز زیبایی، هوشمندی و مهربانی مادرانه در او، چنان جذاب است که هر مردی نقشی از آنیمای خویش را در آیینهء جان ویرجینیا خواهد دید و لاجرم جذب خواهد شد
5- ویرجینیا دور از دسترس است. زن آنیمایی هماره نقشی غیر انسانی بر روح طرف مقابل حک می‌کند. چیزی از جنس نگرانی: ناکافی بودن، از دست دادن کنترل و ترک شدن. ویرجینیا مانند معنای نامش باکرهء ابدی است. اهمیتی ندارد با چند نفر بوده یا چطور بوده؛ جایی از روح زن آنیمایی همواره دور از دسترس و باکره، بدون امکان لمس باقی می‌ماند. غریزه مردانه این را می‌فهمد، می‌ترسد و می‌رمد اما روح مرد مانند بومرنگ باز به زن آنیمایی باز می‌گردد. شور شهد حضور چنین زنی، غیر قابل جایگزینی است. هیچ چیز دیگری با این شدت به بودن مرد معنا نمی‌بخشد و این اشتیاق هماره بر آن ترس ترک و تنهایی، می‌چربد
5- این می‌شود که بیل مسترز می‌رود و برمی‌گردد. می‌پندارد که رها کرده اما تنها می‌شود. تنها و بیگانه با خویش که انگار حضور ویرجینیا، کتیبهء رمزنگاری شدهء روح او را قابل فهم و معنا می‌سازد. قبل از او ایتان در همین وادی سرگردان است، بعد آنها هم حتما مردانی در آغوش ویرجینیا،هم‌آغوش حسرت خواهند شد، دست‌خوش داشتن و نداشتن توامان ویرجینیا
6- مهم نیست که نام سریال چیست. داستان حکایت دایرهء نامریی اطراف ویرجینیا است. مردانی که در مرکز دایره ذوب می‌شوند، یا به خیال خام خویش دور می‌شوند از او، بی‌آنکه بدانند حد نهایی دور شدن‌شان محیط دایره‌ای است به مرکزیت ویرجینیا... پس از تجربهء لمس توسط چنین زنی، زندگی مرد هرگز شبیه قبل نمی‌شود. از بهتر و بدتر بودن حرف نمی‌زنم، به تغییر اشاره می‌کنم. تغییری که قابلیت تبدیل پسربچه به مرد و یا خلافش، تبدیل مرد به پسربچه را دارد
7- ویرجینیا تمامیت رویای مردانه است و کدام ماست که نداند زیباترین رویاها، حامل بذر ترسناک‌ترین کابوس‌هایند؟

No comments:

Post a Comment