Monday, October 19, 2015

بیست و ششم مهرماه

برایم سوغاتی نوتلا آورده، داشتم کمی مزه مزه‌اش می‌کردم که یاد ح افتادم. نوتلا دوست داشت. دیدم دلم برایش تنگ شده، برای او، برای آن کوچولوی مو فرفری، برای آن زن نازنینی که از دوست داشتن غذا می‌ساخت و سفره را با مهر مادرانه پر می‌کرد. آن آخر، آدم است و دل‌تنگی‌هایش. دل‌تنگی‌های بی‌مجال ابراز، بی فرصت درمان.

No comments:

Post a Comment