Tuesday, February 26, 2008

امشب به جای غول چراغ جادو ،دراکولا را ترجیح میدهم

دلم نمیخواهد بروم خانه...چرا باید بروم؟کوهی ظرف نشسته است که فکر کردن بهشان هم افسردگی آور است.یادم نمیاید آخرین بار کی خانه را تمیز کردم و صبح که داشتم با جان کندن میامدم بیرون دیدم خدایا چقدر همه جا کثیف کثیف است.یک لجبازی خفنی هم دارم با خودم،حالم که اینجوری میشود مشروب نمیخورم.کسر شانم است انگار که حال بدم باعث بشود پناه ببرم به می و میگساری...دلم نمیخواهد بروم خانه.نشسته ام اینجا منتظر.دلم هم نمیخواهد بمانم شرکت اما در هر حال بین شرکت ماندن و خانه رفتن انگار اولی را ترجیح میدهم...بدترین قسمت ماجرا شاید این باشد که کارخانه رویا سازیم تعطیل شده و هیچ تخیل سرشاری نیست که پر کند باتری های خالی ام را...فکرش را بکنید بد مصیبتی است اگر برای ای کاش هم چیزی به ذهن آدم نرسد.خدا کند امشب غول چراغ جادو جلویم ظاهر نشود که احتمالن اسباب شرمندگی بشریت میشوم...

13 comments:

  1. رئییس جان این حالت را می فهمم.. سنگینی اون ظرفهای نشسته را هم بد جوری می فهمم. در اینجور مواقع باید به همراهی یه دوست هم دل و همزبون متوسل شد.. اونجا که مثل اینجا قحطی نیست این قلم؟

    ReplyDelete
  2. وای دقیقن می دونم چی می گی منم سالهای آخر دانشجویی انقدر ظرف نمی شستم که دیگه حتی یه قاشق هم نمی موند.بعد تا سه روز ظرف می شستم.

    ReplyDelete
  3. همینجوری یاد شعر سه بستر از محمد زهری افتادم ... اونجایی که می گه :
    آن که پرسد :
    "مرد مرگت چیست؟"
    کیست؟
    ...
    نمی دونم شعر رو درست حفظ کردم یا نه ...

    ReplyDelete
  4. اين درد رو كه پشت اي كاش هامون هم هيچ جمله اي نخوابيده باشه با همه وجود مي فهمم. اين موقعيت رو تجربه كردم. اميدوارم به زودي روي سكه برگردد برايتان!

    ReplyDelete
  5. من ماشین ظرفشوئی پیشنهاد میکنم ...

    ReplyDelete
  6. راستي يه خواهشي هم داشتم. مي خواستم بگم حالا كه شما لازمش نداريد مي شه اگه غول چراغ جادو جلوتون ظاهر شد بفرستيدش بياد اينجا؟! اينجوري هم شما شرمنده اش نمي شيد هم من به مراد مي رسم. عادلانه است ديگه؟

    ReplyDelete
  7. بنده هم قصد منبر رفتن ندارم فقط پیرو اینکه فرموده بودی " روانشناسی یونگ افسردگی رو یک هدیه میدونه که باعث دست پیدا کردن به اون توانایی میشه که ما در اون لحظه بهش محتاجیم" برام این سوال پیش میاد که با توجه به اینکه امروزه ثابت شده که افسردگی نتیجه تغییر بار الکتریکی در مغز یا تغییرات شیمیایی است که درمانهای شیمیایی موثر برای این بیماری هم دلیل این مدعا هستند و وقتی این تغییرات مغز آدمی رو چنان مختل می کنه که تصمیم گیری درست برای بیمار غیر ممکن میشه و حتی شخص را وادار به خودکشی می کنه در برخی از موارد. چطور می شه افسردگی رو هدیه خواند و طبق روانشناسی یونگ با اون برخورد کرد. البته فکر میکنم مشکل در تعریف درست افسردگی باشه که خیلی ها اون رو با حالات غم و اندوه مفرط یا برخی از اون عوامل سی گانه که گفتم اشتیاه میگیرند (همون طور که خودت هم نوشتی برام که که " من به ::هنگام افسردگی:: هم جز’ همون ده درصدم" ) در صورتی که افسردگی بیماری ایست که علائم آن باید حداقل 2 هفته مداوم در شخص مکررا وجود داشته باشه و با این تالمات زودگذر من و شما تفاوت دارد.

    ReplyDelete
  8. کمک نمی خوای ؟

    ReplyDelete
  9. ظرف ها هم شسته می شوند. خانه هم جارو می شود... دیدی صبح چه باران زیبایی باریــد؟...

    ReplyDelete
  10. http://www.entekhab.ir/display/?ID=56506&page=01

    ReplyDelete
  11. خوب شد تو زن نشدی امیرجان وگرنه کار خیلی خراب بود .
    من این کامنت بی منظور گذاشتم اگه بدت اومد بگو بیام عذر خواهی کنم یا اگه خوشت نیومد بگو . خوب دیلیتش کن.

    ReplyDelete
  12. الان یاد این افتادم که مادر بزرگ میگه بچه تو هر کاری حکمتی هست !

    ReplyDelete