Friday, July 10, 2009

لذت شنیدن ترانه

لذتی که می شود از یک ترانه برد فقط مدیون صدای خواننده یا متن ترانه سرا یا موسیقی آهنگساز نیست...به نظرم بخش عمده ای از این لذت بستگی دارد به توی شنونده که چقدر فضا های آن ترانه را زندگی کرده باشی؛چقدر روحت کفتر جلد باشد برای آن صداها،کلمه ها،آهنگ ها


با ترانه که خوب ارتباط بر قرار کنی در یک لحظه قلبت هم در گذشته است هم در آینده.زمان جایی در همین لحظه که تو ایستاده ای گم می شود.لحظه حال بودنش را تقسیم می کند با گذشته و آینده:سهمش از گذشته می شود حسرت و نصیبش از آینده امید.قلبت در یک لحظه همه جای زمان است،قلبت برای یک لحظه همه ی جهان است،این همان لذت واقعی است که می شود از یک ترانه برد


به بهانه تصویر یک رویا:...تماشا کن تماشا کن چه بی رحمانه زیبایی...

6 comments:

  1. درمورد ترانه نکته بسیار ظریفی رو درک کردی. مثلا همه اقلیتهای قومی موسیقی مقامی منطقه خودشون رو بهتر از صدتا موسیقیدان درک می کنن و یکی از عللش مطمئنا همین زیستن در فضای خاص اون موسیقی و اون ترانه ست.
    ضمنا متشکر که جواب دادی برادر یونگ نازنینم! عرض شود حضور دوست خوبم که زمانی در همه موارد به خودم سختگیری می کردم و  چیزی بودم در حد فرقه شلاق زنان!! ولی پس از سالها خوددرمانی ! الان دیگه نه .در همه موارد خیلی خوب می تونم با احساساتم کنار بیام و بپذیرمشون درکشون کنم و مثل یه ویژگی سوم شخص نگاهشون کنم... ولی این یکی رو از پسش برنمیام به هیچ وجه!! به نظرت راه حلی داره؟

    ReplyDelete
  2. اين آهنگ رو دوست دارم به خيلي دليل ها و بزرگترينش اينه كه يه مرد اون رو تقديم به من كرد و من انگار خودم رو ديدم تازه و شد آغاز و بهانه اي كه باهاش اجراي رقص تمرين كنم اما نمي دونم چرا هنوز نمي خوام جايي مثل كلاس رقصي كه مي رم يا توي يه جمع دوستانه به نمايش بذارمش انگار يه چيزيه فقط براي خودم و ...

    ReplyDelete
  3. چه موسیقی چه هر چیز دیگری .. به نظر من ، وقتی سنگینی وجود یک چیز ، یک شعر ، یک نوشته ، یک موسقی و یا حتی یک نفر را حس می کنی که جایی در درونت آن را بخواهی ..   که جایی قبلا آن را داشته ای ولی حالا از دست داده یا بیشتر می خواهی ..

    از نظر من این اصل برای تمام عناصر دنیا  صادقه ..  چه یک  هنر باشد مثل فیلم یا موسقی و ..

    یا هر چیز دیگری مثل یک صندلی دو نفر ه  ی خالی

    * خیلی جالبه  من از صبح  به این شعر فکر می کردم ولی یادم نمی اومد و بعد یهو اینجا دیدمش

    ReplyDelete
  4. چقدرم این روزا جواب میده.مثل اون قطره بی حسیه که میریزن پای دندون.

    ReplyDelete
  5. واو ! امیرحسین جان من با این سرعت و وضع و حال این روزهای اینترنت و وسط روز کاری بودن اصلن همچین  توقعی ندارم به جون خودم. خودت رو اذیت نکن. می دونم اذیت می کنه این کار.

    ReplyDelete
  6. موافقم 100%
    به خصوص وقتی این روزها صدای هایده رو میشنوم که میگه:
    ...
    وطن دل ماست شده صد پاره
    پا شو کاری کن فکر چاره کن
    فکر این دل پاره پاره کن
    ...

    ReplyDelete