Tuesday, July 14, 2009

با این همه چه بالا،چه بلند می پری

این پست سارا را باید به نظرم با حوصله خواند.خرد زنانه غریبی دارد نوشته اش.دیروز با بچه ها که حرف می زدیم برایشان گفتم من ممکن است در مورد موضوع بحث دانشش را داشته باشم اما خردش را ندارم.شاید فکر کردند که شکسته نفسی می کنم،اما از ته دل به حرفم باور داشتم.خرد را در کتاب ها نمی شود پیدا کرد،خرد حاصل شلاق زمانه است،حاصل رنج بردن روح،حاصل دل شکستن ها و دل شکاندن ها.خرد دانشی است که درونی شده و نوشته سارا خرد زنانه عمیقی دارد


جایی در نوشته اش می نویسد«عشقت را در ارتفاع پست خرج نکن»...دلم می خواهد جمله را این طور تفسیر کنم: لذت را به امنیت نفروش.ارتفاع پست فقط امنیت دارد،اگر یک روز زمین خوردی می دانی استخوانت نمی شکند اما در مقابل لذت استنشاق هوای بی غبار اوج آسمان را از دست می دهی.کمی که به پایین پریدن عادت کردیم دیگر هرگز جرات اوج گرفتن نخواهیم داشت.بلندی و پستی این ارتفاع را روح هر آدمی تعیین می کند.برای هر کدام مان نسبی است.کبوتر نمی تواند همپای عقاب اوج بگیرد.می خواهم بگویم اصلن مقایسه ای در کار نیست،حکایت یک وجب بالای محدودیت هایمان پرواز کردن است.شکاندن سقف شیشه ای...اصلن می دانید عشق از مقوله لذت است،لذت در نادانسته هایمان مستتر است.امنیت از جنس عادت است،عادت در دانسته هایمان شکل می گیرد.در عشق دنبال امنیت گشتن،حرام کردن لذت است!


به جای بریدن سر دلمان،هنر زندگی کردنش را یاد بگیریم کاش! 

5 comments:

  1. یکی می خواسته خر بخره میره پیش بزرگ روستا می گه :من می خوام برم خر بخرم شما هم بیا نظرت رو بده اما چه بگی بخر چه بگی نخر من می خرم
    حالا من یه تصمیمی گرفتم  نیاز به مشورت دارم  بی زحمت یه سری به ما بزنید

    ReplyDelete
  2. امنیت لذتی داره که وقتی نداریش می فهمی...چه امنیتی بالاتر از دوست داشته شدن؟

    ReplyDelete
  3. خوب، من این دو تا را کنار هم می گذارم:

    1. " آدم می رسد به جایی که فقط هوس عاشقی ندارد،یا میل داشتن تنی میان بازوانش،یا هر چه...آدم می رسد به جایی که می خواهد همسر باشد،پدر باشد،خانواده داشته باشد"

    2. " لذت را به امنیت نفروش."

    از خودم می پرسم آیا نویسنده از این تعارض بین خواسته هایش آگاه است؟ حدس می زنم آگاه است، و شاید از این آگاهی رنج می کشد. باز حدس می زنم آگاهی از این تعارض آدمی را می برد به دامن «تردید».
    تردید این که چه کنم، وقتی تجربه پریودیکِ «لذت» آدمی را می رساند به جایی که "فقط هوس عاشقی ندارد" و دل اش می خواهد "همسر باشد،پدر باشد،خانواده داشته باشد"،

    و از آن سو وقتی همسر دارد، خویش خوب تجربه کرده است که دارد "عشق اش را در ارتفاع پست خرج می کند."

    این روزها، به این جمع ناشدنی ها بسیار می اندیشم.

    ReplyDelete
  4. همه اینا به کنار...من خوشحالم که دوباره این سارا رو پیدا کردم...رفته بود از جای دیگه سر برآره...

    ReplyDelete