Wednesday, July 15, 2009

چنین بی در و پیکر که منم

آدم یک وقت هایی به نوشتن پناه می برد،زمان هایی به ننوشتن...حالت سومی را هم کشف کردم امروز:با نوشتن به ننوشتن پناه بردن...یک همچین آدمیم امروز

6 comments:

  1. امیر حسین جان آهان!

    ReplyDelete
  2. شوخی شوخی سنگ پرت میکنی به احوالات شخصی داداشی؟اوهوم؟مواظبش هم هستی؟اوهوم؟

    ReplyDelete
  3. با نوشتن به ننوشتن... با نوشتن به نگفتن...با نوشتن به نتوانستن...با نوشتن به گریستن...با نوشتن به... کلا این نوشتن عملی است غیر قابل توصیف

    ReplyDelete
  4. درباره دو پست پیش می خواستم بگم که اول اینکه من فکر نکنم این ها شوخی شوخی سنگ پرت کنند. خیلی هم جدی پرت می کنند! دوم اینکه ایکاش من هم یک قورباغه بودم

    ReplyDelete
  5. امروز کلن پناهنده ای امیر حسین صبح به موسیقی ظهر به نوشتن و ننوشتن و شب خدا می داند.

    ReplyDelete
  6. اوه اوه چه سخت!

    ReplyDelete