Monday, November 23, 2009

بچه های دوشنبه

بدون اغراق شاید مهمترین اتفاق زندگی من در یک سال گذشته، بازخوانی کتاب «قهرمان هزار چهره» ی جوزف کمپبل بود. تاثیرش را شاید نشود شرح داد اما واقعن جاهایی مثل معجزه بود. من ذاتن آدم معنوی هستم و حس خوشبختی برایم با طی طیریق معنوی به هم گره خورده است. مسیر معنویت چنان متولیان باطلی در این سال ها داشت که گم شدن در راه برای چو منی اجتناب ناپذیر بود. کمپبل کمکم کرد از دور باطل خارج شوم و نگاهم به جهان معنا کمی عمق یافت. بعد روزی دیدم آن آموزه های معنوی چقدر در زندگی روزمره کاربرد دارد، در نوشتن، گفتن، زیستن ... می توانم بگویم کمپبل بزرگترین معلم تمام زندگیم تا این روز بوده و من به تمامی مدیون خرد این مرد هستم.


اما این همه ی حقیقت نیست. دوباره خواندن کمپبل هدیه ای بود که تعدادی از دوستانم ناخوداگاه در دامانم نهادند. بچه هی دوشنبه فرصتی به من دادند، با صبوری و مهربانیشان، که من کمپبل را نه فقط با خواندن که با گفتن درک کنم. بعضی هایتان اینجا را می خوانید، خیلی هایتان نه، اما من دلم خواست حتمن بابت این اتفاق مبارک تشکر کنم از یکایک ‌تان و بگویم چقدر دوست تان دارم و چقدر ممنون همه ی شما هستم.

3 comments:

  1. اینا به کنار من منتطر شرح وقایع جلسه با کره ای ها هستم !!! نگین تو چی؟

    ReplyDelete
  2. دوست می دارم نگاهت رو به دنیا
    انگار از اون نوع آدم ها باشی که من هم هستم!
    پاینده باشی

    ReplyDelete
  3. اي بابا اميرحسين جان
    چييييييييي ميگييييييييي. بابا فروتنننننننننننننن
    ميدوني چقدر براي ما خوب بود و ما استفاده کرديم و تورو به زحمت انداختيم.
    بابت همه چيز ممنون
    خيلي خوشحاليم که با هم هستيم

    ReplyDelete