میان فلاسفه من نیچه را بسیار دوست میدارم، نوعی شوریدگی در او هست که گهگاه به مانند پادزهری برابر ملال روزمرگی عمل میکند. در « چنین گفت زرتشت» نیچه جایی از سه مرحلهء تکامل روح آدمی سخت میگوید که چگونه جان شتر میشود، شتر شیر و شیر بدل به کودک»
در تصویر سازی نیچه، شتر نمادی از بار بردن است. نماد تمام زمانهایی که بار دشوار هزاران باید بر شانههایمان سنگینی میکند، همهء آن اوقاتی که قدرت در تحمل متجلی میشود. سپس جان تمایل دارد که به شیر بدل شود. «جان میخواهد آزادی را فراچنگ آورد و سرور صحرای خود باشد» یعنی برابر اژدهای( تو باید ) شیروار از ( من میخواهمها) سخن بگوید.
تخستین بار در ایام دانشجویی « چنین گفت زرتشت» را خواندم. جملات بالا هیجان انگیز بودند اما راه عملی زیستنشان را نمیدانستم. نمیدانستم تا هشت سال پیش به یمن دوست نازنینی با یونگ و اندیشههایش آشنا شدم و سختی آسان شد. نوری که ایدههای یونگ بر ذهنم افکند کمک کرد تا درک کنم خود بودن یعنی چه، مسیر دگردیسی از شتر به شیر چگونه است، با چه ابزاری میتوان میان بایدهای اجتماعی و خواستههای عمیق روح آشتی برقرار کرد و...
حالا این نوشته به منزلهء دعوت است. دعوت به مناسک شناخت. دورهء جدیدی را از پانزدهم اردیبهشت ماه شروع میکنیم تا کشف کنیم چگونه تبدیل به کسی شدهایم که هستیم و چطور میتوانیم به برکت این شناخت تغییر را ممکن کنیم... هر دورهای برای من این فرصت عالی بوده که ذهنم را صیقل دهم و در آیینهء دوستانم، خود را بیش از پیش بشناسم. امیدوارم این بار هم برای یکدیگر آیینههای صادقی باشیم
در صورت تمایل به دریافت اطلاعات دوره با آدرس ای میل زیر در تماس باشید
amir.kamyar@gmail.com
No comments:
Post a Comment