Thursday, June 20, 2013

خویش‌کاری

مشغول خواندن سوگ سیاوش نوشتهء شاهرخ مسکوب هستم. مفهومی را مطرح کرده بنا به متون اوستایی به نام خویش‌کاری. خلاصهء ماجرا این است که اهورامزدا آدمی را به مثابهء جان گیتی خلق می‌کند تا در نبردش برابر اهریمن به یاری او بشتابد. هر انسانی با هدیه و فر خاصی به جهان آمده تا کار مشخصی را انجام دهد. اگر آدمی در مسیر تحقق آن کار خاص باشد کار انسان بدل به کار خدا می‌شود، تقدس یافته و کامروایی به دنبال دارد. مسکوب نام این خلق مشترک آفریدگار و آفریده را گذاشته خویش‌کاری. ما فقط با تحقق خویش‌کاری می‌توانیم  به اهورامزدا کمک کنیم در جنگ ابدیش با اهریمن به پیروزی برسد.
با خودم فکر کردم این مفهوم قطعن فقط شغل و پیشه، یا کاری که انجام می‌دهیم نیست. به گمانم خویش‌کاری که مرز میان اهورایی و اهریمنی بودن است باید به یک سبک و شیوهء خاص زندگی بازگردد. یعنی هر کدام از ما بر مبنای عطیهء دریافتی از آفریدگار- که یونگ نامش را می‌گذارد کهن‌الگوی غالب- نوع خاصی از مواجهه با جهان: کار، رابطه، تفریح و...داریم که شادمانی مشترک خدا و انسان در گرو تحقق آن است. اینطور اگر به زندگی نگاه کنیم آنچه که برای یکی اهورایی است برای دیگری ممکن است اهریمنی باشد . یونگ جایی نوشته آنچه که برای یکی دارویی شفابخش است برای دیگری ممکن است زهری کشنده باشد...با چنین نگاهی به جهان هرچند گسترهء امکانات ما به شدت تنوع خواهد یافت اما از سوی دیگر آدمی مدام برابر بزنگاه‌های دشواری قرار می‌گیرد که تشخیص سره از ناسره در آن دشوار و هزینه‌اش بسیار است
با این دید به روزگار، هر بار که سعی می‌کنیم خود را در قالب‌های مورد تایید جامعه یا خانواده، به زور جا بدهیم از خویش‌کاری به دوریم، در نبرد میان نور و ظلمت توسط تاریکی اغفال شده‌، خویشتن و اهورامزدا را به اهریمن وانهاده‌ایم... ترسناک است نه؟

1 comment:

  1. اینجا اسم وبلاگ تو را آورده ام. :)

    http://rud.persianblog.ir/post/178/

    ReplyDelete