چند ماه پيش بود که مقاله ای در روزنامه شرق ميخواندم با موضوع ژئوپوليتيک .در مقاله ادعا شده بود هوسرل نامی که بنيانگذار اين علم است در سال ۱۹۲۲ با هيتلر همراه شد تا رويای ژئو پولتيک آلمان نازی را برآورده سازد و همين جناب در سال ۱۹۴۷ از ترس هيتلر خودکشی کرد.هر چه دو دو تا چهار تا کردم ديدم که هيتلر به سال ۱۹۲۲ کاره ای در المان نبوده که کسی همراهش شود و يا به سال ۱۹۴۷ چند کفن پوسانده بوده و قادعتا اقای هوسرل عزيز از ترس يک مرده خودکشی نکرده...به روی خودمان نياورديم و گفتيم که ان شاء الله گربه است
اندک زمانی بعد در مقاله ای که راجع به نازيسم در المان بود ادعا شده بود که بعد از قطعی شدن شکست رايش سوم در جنگ درياسالار دونيتز با زن و فرزندانش خودکشی کرد و...دستم به نويسنده محترم نرسيد که عارض شوم آن که خودکشی کرد گوبلز بود نه دونيتز و درياسالار فوق الذکر مثل شاخ شمشاد بعد از خودکشی گوبلز و هيتلر،طبق وصيت نامه او رهبری آلمان نازی را به دست گرفت و اصلا فرمان پذيرش تسليم بی قيد و شرط آلمان را همو صادر کرد.با خودم به اين نتيجه رسيدم که روزنامه شرق از روی ليبرال مسلکی احتمالا يکتنه مشغول دگرگونی تاريخ جنگ جهانی دوم است ...
اما شاهکار واقعی تاريخی روزنامه به شدت وزين شرق مقاله عريض و طويلی است که در صفحه ۲۲ شماره امروز-۷/۶/۸۵-به چاپ رسيد.مقاله به مقوله جنگ چالدران و حمله سلطان سليم عثمانی به ايران صفوی میپردازد و با ذکر جزئيات مفصل اين حادثه تاريخی را شرح و بسط ميدهد.فقط مشکل ظاهرا کوچکی اين وسط وجود دارد:نويسنده مقاله به ضرس قاطع معتقد است حمله در زمان شاه عباس صفوی رخ داده و در تمام متن حماسه پردازانه اش از ضرب تبرزين شاه عباس و شجاعت او در ميدان جنگ داد سخن ميدهد اما من حاضرم به شما اطمينان بدهم و به جان مادرم هم قسم بخورم که جنگ چالدران زمان شاه اسماعيل صفوی يعنی جد اعلای شاه عباس فوق الذکر اتفاق افتاده و آن زمان اصلا شاه عباس متولد نشده بود.اين نه يک اشتباه تاريخی ک يک کثافت کاری تمام عيار است.شخصا همان اندازه که برای روزنامه شرق متاسفم که اين چنين بی محابا اطلاعات غلط به خوانندگانش ميدهد در شگفتم از اعتماد به نفس اقای محمد سرابی-نويسنده مقاله- که شرح جنگ چالدران را به يک هجويه تمام عيار تبديل کرده اند.تمنا ميکنم دوستان شرق:دست از سر تاريخ برداريد!
پی نوشت ۱:من جای آقای قوچانی-سردبير شرق بودم ار حق التحرير دوستان نويسنده مقاله مربوط به رايش سوم قيمت يک جلد کتاب ظهور و سقوط رايش سوم و از آقای سرابی هم قيمت يک جلد کتاب تاريخ سوم راهنمايی را کم ميکردم که بروند و خوش باشند!
پی نوشت ۲:متن مقاله ام در همشهری ماه را گذاشته ام اينجا!
بازم خوبه در مورد جالدران حداقل سلسله رو درست گفته تو تصور کن می نوشت شاه عباس قاجار !!!
ReplyDeleteسلام و خسته نباشی! حقيقتش وبلاگتو کاکل نخوندم ولی به نظر پر هسته مياد و به منم سر بزن
ReplyDeleteاما در مورد نازيسم و شباهتی که می گويند با(بعض آقایان) دوران ما دارد و سعی در گل آلود کردن آب به اهداف حزبی و گروهی خودشون می خواهند برسند.
ReplyDeleteبعض آقایان=بعضی آقايان
ReplyDeleteگیر دادی ها!. چه فرقی به حال الانه ما میکنه که کی جنگ کرده!. هرکدوم یه گندی بالا آوردن!. حالا این نشد یه چیزه دیگه...
ReplyDeleteسلام امیر خان :) خوشم میاد خوب مچ میگیری. از کجا میدونی ناشی از ضعف تاریخی نویسنده هست؟ شاید مقاله سفارشی باشه. شاید بشه یه رابطه ای بین اینها و نامه احمدی به مرکلی پیداکرد :))
ReplyDeleteاز بین اون همه چیزی که آدم بعد از خوندن مطلب تو به ذهنش هجوم میاره، یکیش بیشتر از بقیه یقه ام رو گرفته و اونم اینه که تو انقدر فرصت داری که می تونی شرق بخونی! انصافا غبطه خوردم به این مدیریت زمان. امیدوارم همیشه همینطور و بهتر از اینطور باشه.
ReplyDeleteراستي اگه مي خواي ثواب كني ، بيا :)
ReplyDeleteچه اهميتی داره امير اين هم روی مابقی قضايا.
ReplyDeleteاز اين جماعت شرق نويس جز اين هم انتظار نميره!!از وقتي قحطي روزنامه هاي درست حسابي شده يه جورايي اين شرقي وهم برشون داشته كه آخر فرهنگ و سياست و ..هستن و فكر ميكنن هر چي به خورد مردم بدن كسي حاليش نيست كه بخونه و اعتراض كنه !!
ReplyDeleteسلام . احسنت به اين نکته بينی و اطلاعات عمومی. موفق باشی. جدا به دوستی باتو حالی بردم. خودتو يارتو يارمو خونوادهاتون خوشوخرم باد . ما رفتيم اخوی . خدانگهدارت
ReplyDeleteديگه اين يه قلمو ما معذوريم . وقت روزنامه ندارم چه شرق چه غيرش . چه خوب که با دقتی .
ReplyDeleteاز اينکه به اشتباهات و کارای افتضاح روزنامه های داخلی توجه داری به سهم خودم ازت تشکر ميکنم اگر همه مثل تو اهميت ميدادند به زودی روزگار بهتری رو در ایران شاهد بوديم. من فقط در تعجب اون سردبيرم بفهمم تو دفتر روزنامه شرق چه غلطی ميکنه!! (البته شوخی کردم کلا از خرابکاری هيچ مسئول!! در ايران تعجب نميکنم) موفق باشی امير جان. راستی چاپ مقاله ات رو تبريک ميگم
ReplyDeleteواي ی ی ی ی من که انقدر از تاريخ گريزانم ديگه جريان جنگ چالدران رو می دانم ... دوستان روزنامه شرق لطفآ سريعآ اقدام فرماييد
ReplyDeleteامروز در پی يک سوتی تاريخی نوشتند استراليا و ترکيه با هم فوتبال بازی کردند ايتاليا باخت پيدا کنيد پرتغال فروش را
ReplyDeleteامیر خان یه سوال: راستشو بگو صفحه تاریخ شرق رو می خونی که یادبگیری یا مچ بگیری؟!! به هرحال از روشنگری مچ گیرانه اتون ممنون....بسیار جالب بود ..اشرافتون به حوزه اقتصاد سیاسی که در مقاله همشهر ی ماه خودشو نشون داده جای بسی غبطه دارد.. برای منی که یه جورایی همکارتم
ReplyDeleteسلام داش امير. خوبی؟
ReplyDeleteراستش من هم به حافظهات و هم به فرصت های مطالعاتيات غبطه می خورم.
چی بگم تاواريش ، .... چاکرم !
ReplyDeleteتو تا جایی که میتونی حرص بخور!!! باشه؟!
ReplyDeleteتو سنت بالاست خدای نکرده سکته قلبی میکنی ها!
آی گفتی / جلب اینه که آدم ها این مقالات را میخونند / و یک شب مهمونی را به دهن آدم زهر می کنند / و مدام بحث می کنند / و آخرش هم میگن؛ بابا این قوچانی واسه ی خودش آدمیه / یعنی میگی یک همچی غلطی را ندیده؟ / میگی برو فلان کتاب را بخون / اونوقت چیزی میگه که تا بیست و هشت سانتی متری عمق اونجات آتیش میگیره / میگه از کجا معلوم که کتاب اشتباه ننوشته باشه؟؟
ReplyDeleteجای تاسفه!
ReplyDelete