۱-بی طاقتی ها و کم صبری هايم رو که ميبينم با خودم ميگم بچه جان پس تو کی ميخوای بزرگ شی؟صبور شی؟اما بخوام رو راست باشم جديدا از خودم میپرسم بچه جان اصلا تو دلت ميخواد بزرگ شی؟صبور شی؟
۲-برای بار نميدونم چندم کيمياگر کوئيلو رو خوندم.جمله ای توش بود که انگار جواب پست ماندن زير سايه اکنون من بود.يادتون باشه اونجا نوشته بودم در مورد مشکل زندگی کردن در لحظه اکنون و دل کندن از آرزو ها.کوئيلو تو کيمياگر ميگه:«زندگی در لحظه اکنون جشنی بی کران است...اما بايد تلاش کرد اين لحظه رابا درسهای گذشته و روياهای آينده زيست».بودايی ها قانون معنوی دارند در مورد اشتياق آرزو داشتن بدون اينکه به نتيجه دلبسته باشی.به نظرم راه حل همينه امتحانش ميکنم نتيجه رو همينجا ميگم براتون!
۳-خواستم برای روز پدر چيزی بنويسم ديدم بهترين توصيفش همون شعر امير احمده:
باباجی،
دستانش نان ونمک
سرودش
شکل لبان من!
چشمانش
زلال شستشوی باران
باباجی و عینک بزرگ...باباجی يعنی پدر
روز پدر بر همه پدران بالفعل و بالقوه وبلاگستان مبارک
افسوس... سنگی بر گوری
ReplyDeleteاين خنده در کامنت پايين رو می خواستم آخر نوشته بزارم ولی اولش اومدو ديگه ببخشيد
ReplyDeleteلعنت به کسی که ميگه کيميا گر تاريخ مصرف داره!...
ReplyDeleteپدران بالقوه رو بگو هاها :)
همه بچه ها یه روزی بزرگ می شن...............................زمان می سازدشون و تجربه ها.
ReplyDeleteروزايی بود تو زندگی من که فلسفه زندگی اين کتاب تنها اميد بخشم بود.
ReplyDeleteدر ضمن در رابطه با حرف دوستمون در مورد ۱۱ دقيقه. يکی از بهترين کتابای کوئليوه هر چی ميگه گوش کن ميارزه:)
ReplyDeleteسلام..شعر بسيار زيبايی به مناسبت روز پدر انتخاب کردی..اين کتاب کوئیلو رو حتما خواهم خوند...به اميد فردای روشن برای من٬ تو و تمام مردم دنيا
ReplyDeleteسلام. عيدت مبارک.
ReplyDeleteمن تازگی ها بيشتر پست ها رو با تاخير می گيرم . بالاخره پرشين بلاگه و يه دنيا ناز و افاده ! با قانون معنوی بودايی ها به شدت موافقم . پدر بالقوه روزت مبارک !
ReplyDeleteممنون فرزندم !
ReplyDeleteبازم کوئيلو ...
ReplyDeleteخدا روشکر که يکی پيدا شد وبدون احساس حقارت جهان سومی حمله اسراييل رو تقبيح کرد !!البته بازگشت به پستهای قبلی
ReplyDeleteامير جان مگر جز صبر کردن راه ديگری هم می شناسی؟تا جايی که می شه آدم بايد سعی کنه بعد صبر کنه که نتيجه بده يا تحمل کنه که تلاشش بی حاصل باقی بمونه.تبريکات و تشکرات مخصوص به سانچو ابلاغ شود که همچنان صبورانه کنار ارباب مانده است./۱۱ دقيقه متن جالبی داره يک ترجمه نيم بند در اينترنت ازش خوانده ام.شعری که نوشته ای يک کمی چشم های آدم را می سوزاند.
ReplyDeleteسلام . باباجی شدنتو ببينم بالقوه
ReplyDeleteسلام امير حرفها ونقدهايت را هميشه دوست دارم موفق باشي
ReplyDeleteسلام امير جان...جمله کتاب کيمياگر قشنگ بود و جالب اينه که من ۱۰ بار اون کتاب رو خوندم و اين جمله را نديده بودم.شعر هم قشنگ بود.بار اول بود ميخوندمش. من جواب سوال ۱ تورو در مورد خودم جواب ميدم که: من نمی خوام بزرگ بشم. دنيای آدم بزرگا بدترين دنيايی که من تا حالا ديدم.حداقل تو دنيای بچه ها صداقت و پاکی موج ميزنه
ReplyDeleteکامنت رو نفهمیدم. بخشيده از چی؟
ReplyDeleteنوشتهی کوئليو دقيقآ همون چيزيه که من بهش معتقدم. روز شما هم مبارک.
ReplyDeleteچقد شعر قشنگی بود
ReplyDelete:)
كي پدر ميشي تو ؟
ReplyDeleteاين بالفعل و بالقوه ات مرا کشته.
ReplyDeleteدیگه داری پیر میشی جوون!
ReplyDeleteبهنظر پدر بالقوهی خوبی هستی(:
چونان کن که مجال اندکات را درخور باشد...