مينشينی روبرويم،نميتوانم شگفتيم را از ديدنت پنهان کنم.يک همکلاسی قديمی که حتی اسمت يادم نيست.حرف ميزنی و حرف ميزنی و حرف ميزنی که فلانی دکترا گرفت و بهمانی فوق ليسانس و نگاهی به سر تا پای منو اتاقک فسقلی محل کارم مياندازی و ميگويی:«از شما توقع بيشتری بود ها...»
مينشينم روبرويت.ميبينم که شگفت زده ای.يک همکلاسی قديمی که در موردش تصورات طاق و جفتی داشتی.از حقوقم میپرسی و نميدانی صراحتا ازينکه احساس ميکنم لازم نيست چيزی را برايت توضيح بدهم يا خودم را ثابت کنم لذت ميبرم.اما روی خوب جايی انگشت گذاشتی،خودم ميدانم حقم در زندگی انگار چيز بيشتری بود اما...تجربه اين چند سال اشتباه مدام را با همه دنيا عوض نميکنم و اين چيزيست که تو نه ميدانی و نه هرگز ميفهمی همکلاسی
پی نوشت خودستايانه:شنبه نفت بشکه ای ۷۲ دلار بود و من حدس زدم قيمتها پس از مدتها به زير هفتاد دلار خواهد رسيد.حالا نفت الان ۶۹ دلار است و به نظرم پايين تر هم ميرود.بابا نوستراداموس!بابا تحليلگر!بابا کارشناس انرژی!...
حکایت آن است که در ترافیک تنها مسیری که ما در آن هستیم متوقف است !
ReplyDeleteبابا هم کلاسی ! ديالوگ يک نفره بعضی وقتها واقعآ خيلی به کار مياد وقتی که قرار باشه ديالوگ دونفره اعصاب آدم رو خورد کنه
ReplyDeleteخودم که نفهميدم چی گفتم.تو رو نمی دونم !
ReplyDeleteفتبارک الله احسن المتحللین :)
ReplyDeleteآدمی هست که فکر نکنه اشتباه کرده؟
ReplyDeleteامیر جان نميدونم سهممون چيه و چقدره.... ولی همينکه عوضش نمي کنی ... اونم با يه دنيا... چندين دنيا
ReplyDeleteارزش داره...
نازلی جان!کنجکاوی متهورانه سنت مردمان شهرهای کوچيکه.سخت نگير!
ReplyDeleteبابا کامنت گذاررررررررر ... جواب دادم همشون رو
ReplyDeleteتوی مفهموم بيشتر و کمترش مانده ام. چه کسی می تواند ملاکی برايش تعيين کند؟ گاهی اوقات کم هايی هستند که از خيلی زياد ها بيشترند. گاهی برعکس. زياد هايی که اصلن انگار وجود هم ندارند.
ReplyDeleteاز پيش بينی ت ياد فيلم مردی که زياد می دانست افتادم. نکنه روز نامه های فردا ها به دستت ميرسه؟؟؟
بابا .... بابا.....
ReplyDeleteنوسترآداموس جان بگو ببينم تحريم می شيم يا نه ؟ جنگ می شه يا نه ؟ سانچو پيدا می شه يا نه ؟
ReplyDeleteهمکلاسی ،همکار ،همسايه ، هم صحبت ... فراوان...... دريغ از هم دلی !
ReplyDeleteزنده باد برادر ... زنده باد
ReplyDeleteبابا بیخیال...
ReplyDeleteراستی صفحهی نظرات هم من رو میکشه هم خودش رو تا بيات بالا!
سلام به امير عزيز
ReplyDeleteمی شينم روبروی اين کامپيوتر هر زمان که بهت سر می زنم می بينم که يه جوری ضد حالی . بابا گور پدر اين دنيا . هيچ وقت دوستی برای انسان اون جور که بوده نمی مونه . . ليسانسو فوق ليسانس که نشد درجه برتری به قول خودت اون تجربه مهمه که طرف بدست بياره ولی خودمونيم اين دنيا رو بايد پيچوند می گی نه بشين ببين اونا که می پيچونن به کجا می رسن .
راستی در مورد مقاله شرق حق با تو . منم چند تايی سوتی ديدم ازش ولی می دونی بدک نيست کمی با کرگدن نامه سيد علی مير فتاح ببريش زير سوال آخه می دونی اون تنش می خاره برا اين کارا . راستی به بلاگ فات هم سر زدم ولی به نظرم علت ناکامی اصلاح طلبانت با حالتر بود البته اونجا نظر می دم .
رفيق امير آپ می کنی خبرم کن .
يا حق
تجربه اين احساسو داشتم که کاری رو کردم و روزهايی رو گذروندم که خيلی حرف توش داره اما می دونم که اصلا لازم نيست برای طرف مقابلم توضيح بدم ، اينطوری خيالم راحته که ارزش اين روزها نه با بد توضيح دادن من از بين ميره نه با کج فهمی طرف...
ReplyDeleteمن هم
ReplyDeleteتو اين موقعيت بودم... دوستای خيلی قديمی رو بعد از مدت ها ديدم.. و بعد از کمی صحبت فهميدم که راه من با اون ها ديگه خيلی فاصله داره و از نظر فکری هم از همديگه خيلی دور شديم
چقدر دلم برات تنگ شده رفیق .... { گاهی شنیدن یک جمله چقدر به آدم میچسبه ...}
ReplyDeleteآره، به علی / حق تو خیلی بیش از اینهاست / و حق خیلی های دیگه در آن جزیره ...
ReplyDeleteهنوز فرصت هست. تا هستیم باید تلاش کنیم..
ReplyDeleteمیدونم فقط از اين برخورد حالت گرفته شده و لحظه ای بوده که برات گذشته و ازش عبور کردی ولی فکر کن شايد اين تلنگری هست که تو تصمیم بگیری افکاری که قلمبه توی سرت باد کرده رو بترکونی و زندگی کنی.. تو حتما خيلی بهتر از من و همه ادمهای مدعی می دونی زندگی يعنی چی...
ReplyDeleteحاضر نيستم زندگیم رو با هيچکدوم از دوستانی که فوقليسانس و دکترا گرفتن عوض کنم. من چيزهايی دارم و اشتباهاتی کردهم که اونها هيچوقت نداشتن و نخواهند کرد.
ReplyDeleteيا حق!
خوبه که می تونی به اين صراحت بگی حقت از زندگی بيشتره ... من اما هروقت ميخوام اين جمله رو بگم ياد تنبلی ام می افتم و به خودم ميگم ادمی که به تنبلی مجال بروز بده هيچ حقی از زندگی نداره ...
ReplyDeleteدعا! (در جواب سؤالت)
ReplyDeleteاز تُپل ۱ به تُپل ۲ : اوضاع احوال رديفه؟
ReplyDeleteامير جان سلام.. سيب سبز تموم شد و من هفته پيش داستان کامل و يکجای اون روی توی وبلاگ قهوه و سيگار قرار دادم... اين هم ادرسش :
ReplyDeletewww.nas2h.blogspot.com
خوب هستی داداش امير جان؟
ReplyDeleteخوبی امير جان....خوب ميرسی به هر چی حقته...هنوز جوونی
ReplyDeleteدوران دانشجويی شما يعنی سال آخر دوران راهنمايی ما؟!!! ما هم می نشستیم با بچه ها اون تصنیف رو می خوندیم ، کلی هم در عالم بچگی حال میکردیم!!!یاد اون روزها افتادم که می خواستیم بزرگی کنیم و ما رو تو بازی بزرگان راه بدن ! حرص و جوش می خوردیم و بحث های سیاسی می کردیم ، تمام روزنامه های وقت رو می خوندیم و ...اما الان چی؟کو اون شور و حال؟چیزی مگه مونده ؟!شاد باشيد و پايدار...
ReplyDeleteسلام ! اوضاع احوال رديفه ؟
ReplyDeleteاميدوارم ديگه اشتباه نکنی. يعنی همه ما دوباره اشتباه نکنيم . به قول عزيزی اين روزها شديدا دلم برای دلم تنگ است.
ReplyDeleteديالوگ يه نفره با یه عکس تکي دو نفره..
ReplyDeleteمهم اينه که تجربه را تجربه کردن خطاست ريما جان.. به نظرم هنوز اشتباه بزرگی مرتکب نشدي
ReplyDelete