دوست خیلی عزیزی،من را دعوت کرده به بازی بیان ترسها.بنده هم اطاعت امر میکنم و از ترسهایم میگم:
۱-من از بی پولی خیلی میترسم.خوب بابا جان چیه مگه؟بنده ترسام به شدت مادی و ملموسن.حتمن باید بیام بگم ترسم اینه که کتاب مارسل پروست رو نخونده از دنیا برم؟بی پول که میشم دقیقن فرآیند تبدیل پیشی به پلنگ رو طی میکنم چنان که خودم بعدن از واکنشهای مضحکم خنده ام میگیره.
۲-حالا که حرف ترس شد باید اقرار کنم مثل سگ از مار میترسم.چشتون روز بد نبینه مار رو تو صفحه تلویزیون که میبینم نصف پوشکهای منطقه پونک و حومه هم جواب من رو نمیده که نمیده.
۳-رکن بعدی ترسهای من سنگ کلیه است.نه اینکه فکر کنید میتونین سنگ کلیه رو بگیرین دستتون بعد بیاین به من بگین هوووووووووووووه و من از ترس غش کنم،نه زهی خیال باطل.از سنگ کلیه وقتی میترسم که سر جاش تو کلیه ام باشه و راه بیفته و درد بگیره.فکر کنم از کلیه درد بیشتر از هر مرضی تو دنیا میترسم.
۴-از اینکه برسم به چهل و پنج سالگی-نه یه روز اینور نه یه روز اونور-و بعد ببینم هیچ پخی نشدم هم خیلی میترسم.جان مادرتون اگه من رسیدم به روز واقعه و تشخیص دادید من هیچی نشدم زود بیاین شیر گاز و ناخن گیر و لنگه کفش و اینها رو از دسترسم دور کنید که ممکن است روم به دیوار دخل خودمو بیارم.
پی نوشت:در پوستین خلق به روز شد
قربونت ايندفعه ما رو قاطی بازی نکن ...
ReplyDeleteميگن آدم از هر چی می ترسه سرش مي آيد؟ ( خاک تو سرم چقدر احساس رذالت کردم يهو ) . هر کی گفته با من دو تايی غلط کرديم. ايشالا که ترسهات برن گم بشن ديگه هم پيداشون نشه.البته همشون بد نيستن.وجود بعضی هاشون لازمه.
ReplyDeleteچقدر ور زدم
ReplyDeleteسگ از مار ميترسه؟؟؟؟
ReplyDeleteمن ميگم چرا هر وقت راز بقا نشون ميده اين پونک و حومه رو آب برميداره... پس اينه قضيه :دی
من از همون اول ميدونستم که تو دوست جانی .
ReplyDeleteاين مورد سوم بد جوری خندوندم.. دلتون خوش امير خان
ReplyDeleteاميدوارم جيب و حساب بانکی ت هميشه پر پول باشه ولی خب يه اشکالی اينجا هست که تو از مار می ترسی. فکر کنم به اين نکته توجه نکردی که گنج و مار از قديم الايام لازم و ملزوم هم ديگه بودن. آخه کسيکه از مار بترسه چطوری می تونه به گنج برسه ؟ ادامه ی همين قضيه ممکنه تا همون چهل و پنج سالگی هم کار دستت بده به نظر من برای غلبه بر ترسيدن از مار بايد يه فکر بکنی
ReplyDeleteآزمايش ميشود
ReplyDeleteامیر من ارادتمندم خیلی زیاد . تو هنوز و همچنان دوست جان من هستی.اصلن هم شوخی ندارم با کسی.
ReplyDeleteمنوچهر سابق به بابات يک زنگی بزن .
ReplyDeleteای صاحب مرکب نقره ای يه سری به فراخوان بزن فکر کنم مرکب تو هم جزئ اون پژو هائی باشه که شب بيست و يکم مونتاژ شده . ریل سوخت را بازدید بفرمائید.
ReplyDeleteامیر جان سلام . متشکر که ماهیت منوچهر سابق را منور فرمودید. در ۴۵ سالگی اینجانب آرزو مندم همانند مایکل کورلئونه صاحب کارخانجات مختلف و البته صاحب یک موسسه خیریه باشم. و منوچهر سابق مثل جوزپه در کنارم باشه.و با هم مثل غروب های میدان ۶۹ بساط لهو لعب برا کنیم. راستی امیر میدان ۶۹ نارمک هم چه اسم ناجوری بود این روزا این عدد معانی ضد اخلاقی میدهد. و از مصاديق محرز فساد ميباشد.